بسم الله الرحمن الرحيم
عمليات بازي دراز
شناسنامه عمليات:
1- منطقه عملياتي: جبهه مياني، استان كرمانشاه، منطقه عمومي سرپل ذهاب.
2- زمان: روز چهارشنبه دوم ارديبهشت و روز چهارشنبه يازدهم شهريور 1360 (دو مرحله).
3- ساختار و سازمان: هدايت و فرماندهي از سوی قرارگاه مشترك به فرماندهي غلامعلي پيچك، فرمانده منطقه
عملياتي غرب از سپاه و سرهنگ محمود بدري، فرمانده تيپ 3 لشكر 81 زرهي از ارتش.
4- اهداف كلي عمليات: تصرف سلسله
ارتفاعات بازيدراز و گرفتن امتياز تسلط و ديده باني ارتش عراق روي شهرها و مناطق قصرشيرين،
سرپل ذهاب و تسهيل عمليات آتي.
5- نقشه منطقه عمليات:

مقدمه
مناطق مرزي غرب كشور از مناطقي
بود كه ارتش بعثي عراق از ماهها پیش از تهاجم همهجانبه و سراسري خود مورد توجه قرار داد و با استفاده و پشتيباني
از عوامل ضد انقلاب و تطميع بعضي از اهالي بومي، آنجا را دچار ناامني و درگيري کرد
و مشكلات عديدهاي را براي شهرها و روستاها به وجود آورد، حتي ارتش عراق گاه در درگيريها،
با آتش توپخانه از جيرهخواران خود حمايت ميکرد. در ادامه با توسعه استحكامات دشمن
در پشت مرزها، حملات به پاسگاههاي مرزي هم گسترش پيدا كرده و مرزها مورد تجاوز قرار ميگرفت. بالأخره ارتش عراق
در 16 شهريور 1359 در منطقه خانليلي شروع به پيشروي کرده و اين منطقه مهم و راهبردی
را به تصرف خود درآورده و با مسلط شدن بر جاده قصرشيرين- نفتشهر و شدت گرفتن درگيريها،
مناطق مسكوني نيز آماج حملات توپخانهاي قرار گرفت. در 31 شهريور و شروع حملات سراسري،
دشمن با گذر از منطقه باويسي، ازگله و تنگه هوان و پشت سر گذاشتن قصرشيرين، وارد دشت
ذهاب شد و ضمن حركت به سمت شهر، ارتفاعات قراويز و كورهموش را نيز تصرف نمود. اين
درگيريها با رشادت رزمندگان و دلاوران هوانيروز ادامه يافت و دشمن قبل از رسيدن به
تنگه پاتاق و تصرف پادگان ابوذر، روي ارتفاعات دانهخشك و افشارآباد، متوقف شد و حتي
موفق به تصرف كامل شهر سرپلذهاب و حفظ آن نشد. يكي از عملياتهاي محدود رزمندگان
اسلام كه از نظر نظامي ناموفق، ولي نتايج مؤثري در منطقه داشت، «عمليات محدود افشارآباد»
بود كه به دست گردان 8 پاسداران پادگان وليعصر(عج) سپاه تهران در تاريخ 28 آبان
1359 به منظور آزادسازي بازيدراز، انجام شد. اين عمليات به دليل ناهماهنگي در ارسال
كمك، موفقيتي به دست نياورد، ولي دشمن متوجه نقصي بزرگ مبني بر وجود روزنه براي نفوذ
رزمندگان ايراني و ضربه به واحدهاي خود مستقر در ارتفاعات دانهخشك و حوالي آن در خطوط
پدافندي خود شد. بر اين اساس، سريعاً نيروهاي خود را از اين مناطق تخليه و به ارتفاع
1050 بازيدراز منتقل کرد و با مينگذاري منطقه، خطوط مقدم خود را روي ارتفاعات سركوب
بازيدراز قرار داد. اين اقدام به باز شدن و كوتاه شدن مسير تردد رزمندگان از مسير
دانهخشك به سرابگرم و شيشهراه منجر گرديد.
گرچه اين تردد به دليل اشراف دشمن روي منطقه، بايد شبانه صورت ميگرفت. سپس در اسفندماه
1359، گردان 5 پاسداران پادگان وليعصر(عج) سپاه تهران با استعداد يك گروهان با انجام
موفق عمليات «آزادسازي تنگه حاجيان» ، ارتباط بين دو جبهه گيلانغرب و سرپلذهاب را
برقرار کرد.
با واگذاري مسئوليت فرماندهي
منطقه سرپلذهاب به برادر غلامعلي پيچك در ديماه 1359، به تدبير ايشان كه بر پايه
تجارب خود در مناطق كردستان و شرايط خاص منطقه صورت گرفت، محور سرپلذهاب به سه جبهه
با فرماندهي مشخص، به شرح زير تقسيمبندي شد و با اين تقسيمبندي و انجام هماهنگي خوب
با يگانهاي ارتش مستقر در منطقه، بناي اجراي عملياتهاي آزادسازي در منطقه سرپلذهاب
شكل گرفت:
1- جبهه راست شامل: منطقه دالاهو و دامنههاي ارتفاعات شاهنشين؛
2- جبهه مياني شامل: سرابگرم، آبباريك و شهرك مهدي؛
3- جبهه چپ شامل: ارتفاعات دانهخشك، افشارآباد و كوههاي بازيدراز.

وضعيت جغرافيايي منطقه عمليات
بازيدراز مجموعه ارتفاعاتي راهبردی و پراهميت
در غرب كشور است که در منطقه سرپلذهاب به طول
16 و عرض متوسط 4 كيلومتر واقع شده كه با توجه به شكل و محل قرار گرفتن آن به لحاظ
داشتن قلل مرتفع و مزيتهايي همچون ميدان ديد و تير وسيع در تمامي جهات و ديدهباني،
اشراف كامل روي منطقه دارد و نقطهاي واسط
و جاي پايي مهم براي تصرف ساير نقاط به عنوان نقطهاي راهبردي و كليد منطقه است. اين
ارتفاعات كه با يك بههمپيوستگي در جهت شمالغرب به جنوب شرق
امتداد يافته، در بخش شمالي، از ارتفاع 1020 متر شروع شده و پس از آن دو ارتفاع مهم
1150 متر (به عنوان بلندترين قله) و ارتفاع 1100 متر قرار دارد كه دامنههاي شرقي و
جنوبي آنها، به خصوص ارتفاع 1100 متر، صخرهاي با شيب بسيار تند و غير قابل عبور دارد،
ولي دامنههاي غربي آنها از شيب ملايمتر و امكان عبور برخوردار
است. قله اصلي با ارتفاع 1150 متر در 8 كيلومتري جنوبغربي شهرستان سرپلذهاب است. در
بخش جنوبي نيز دو ارتفاع مهم 1050 متر و 1100 متر
گچي قرار دارد و پس از آن قللي با ارتفاع كمتر وجود دارد كه دنباله آن به كوههاي سُنبله
و كوههاي سركش ميرسد.
ارتفاعات صعبالعبور و حساس و سختگذر بازيدراز
با قلههاي بلند و شيبهاي تند و صخرهاي، به خصوص در ضلع
شرقي آن و بريدگيهاي ممتد در همه جهات، از موانع عمده براي هر نوع
حركات يگانهاي نظامي به شمار ميرود. ازاينرو،
وضعيت اين ارتفاعات به لحاظ ژئوپوليتكي و شكل زمين طوري بود كه امكان حركت از سمت نيروهاي
خودي با صعوبت و سختي فراوان همراه بود و با توجه به ديد و تير مستقيم دشمن و صخرهاي
بودن زمين، امكان ايجاد جاده براي پشتيباني و دسترسي به آن ميسر نبود. در حالي كه در
سمت نيروهاي دشمن با توجه به شيب ملايم و امكان ايجاد دسترسي براي پشتيباني، شرايط
مناسبي داشت. بنابراین، نيروهاي ارتش بعثي عراق پس از متوقف شدن پيشروي آنان در همان
روزهاي آغازين جنگ تحميلي، براي افزايش تسلط بر قصرشيرين و سرپلذهاب و تسهيل
اشغال منطقه و زير ديد و تير قرار دادن آنها، با استقرار نيرو روي اين ارتفاعات و
سپس با انجام اقدامات مهندسي، جاده آسفالتي به طول 6 كيلومتر در مسير جاده قصرشيرين-
گيلانغرب به دامنه غربي قله 1150 بازيدراز احداث
و با ايجاد استحكامات لازم، تسلط خود را بر كل منطقه از جمله پادگان ابوذر ارتش (قلعهشاهين) حفظ کردند،
زيرا ويژگي و مزيت و برتري خاص اين ارتفاعات، به خصوص قلل مرتفع 1150 و 1100 صخرهاي
شمالي و 1100 (گچي) و 1050 جنوبي و واقع شدن آنها درون مثلث قصرشيرين- گيلانغرب- سرپلذهاب،
به مثابه عارضهاي بزرگ و فوقالعاده مناسب براي ديدهباني عميق و وسيع با تسلط بر همه جهات
بهويژه شمال، شرق و جنوب و همچنين هدايت آتشهاي توپخانه،
اهميت ويژهاي در اين منطقه داشت، به طوري كه دامنههاي شمالي ارتفاعات
بازيدراز بر شهرهاي سرپلذهاب، قصرشيرين و همچنين دشت ذهاب،
پادگان ابوذر و منطقه ريخَك و دامنه جنوبي آن بر محور مواصلاتي گيلانغرب- قصر شيرين،
دشت قلعهشاهين و دشت دِيره و دامنه غربي آن بر نفت شهر ايران و شهرهاي خانقين و نفتخانه
عراق تسلط كامل داشت. بر اين مبنا، دشمن در طول اشغال سرزمينهاي اين منطقه،
از ارتفاعات بازيدراز با توجه به ويژگيهاي ذكر شده
و سهولت استقرار و پشتيباني، علاوه بر مواضع پدافندي، به عنوان مركز ديدهباني خود در
منطقه نيز بهره زيادي گرفت و مشكلات فراواني را براي نيروهاي خودي و تردد خودروها از
گذرگاههاي اجباري «كل داوود» و «ميانكل» در مسير پاطاق-
سرپلذهاب، به وجود آورد.
استعداد
كلي دشمن در منطقه
1-
يگانهاي موجود در منطقه قبل از عمليات:
الف- تيپ 2 پياده لشكر 8 پياده كوهستان (در خط)؛
ب- تيپ 3 پياده لشكر 8 پياده كوهستان
(در احتياط)؛
پ- يك گردان از تيپ 32 كماندويي؛
ت- يك گردان از تيپ 22 پياده كوهستان؛
ث- گردان 81 توپخانه كمكمستقيم تيپ
2 پياده كوهستان؛
ج- گردان 106 توپخانه كمكمستقيم تيپ
3 پياده كوهستان.

2-
يگانهاي تقويتي حين عمليات:
الف-
تيپ 19 از لشكر 7 پياده كوهستان؛
ب-
يك گردان زرهي؛
پ-
تيپ 25 پياده مكانيزه لشكر 6 زرهي؛
ت-
يك گردان پياده از منطقه خسروي.
ث-
تقويت آتش پشتيباني منطقه با اعزام حداقل 5 گردان توپخانه به منطقه.
اهداف
عمليات
واحدهاي شركتكننده در 3 مرحله عمليات
1- يگانهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي:
الف-
گردان 9 قدر پاسداران پادگان وليعصر(عج) سپاه تهران به استعداد 4 گروهان
(300 نفر)؛
ب-
دو گروهان از گردان 8 پاسداران پادگان وليعصر(عج) سپاه تهران (150 نفر)؛
پ-
يك گروهان از گردان 1 پاسداران پادگان وليعصر(عج) سپاه تهران (105 نفر)؛
ت-
يك گروهان از گردان 2 پاسداران پادگان وليعصر(عج) سپاه تهران (100 نفر)؛
ث-
يك گروهان(- ) از گردان 3 پاسداران پادگان وليعصر(عج) سپاه تهران (70 نفر)؛
ج-
يك گروهان از گردان 5 پاسداران پادگان وليعصر(عج) سپاه تهران (100 نفر)؛
چ-
يك گروهان از گردان 6 پاسداران پادگان وليعصر(عج) سپاه تهران (85 نفر)؛
ح-
يك تيم دراگونزن از گردان 8 پاسداران پادگان وليعصر(عج) سپاه تهران
(30 نفر)؛
خ-
يك گردان پاسدار از استان همدان (275 نفر).
د-
يك گروهان(+) پاسدار و بسيج از شهرستان نجف آباد اصفهان در محور كورهموش (120 نفر).
ذ-
يك گروه از نيروهاي سپاه و بسيج شهرستان چالوس (45 نفر)؛
ر-
گروهي عشاير كرد مسلمان از شهرستان كنگاور و بومي منطقه.
2- يگانهاي ارتش جمهوري اسلامي ايران:
الف-
گردان 143 پياده ارتش.
ب-
گردان تازهتأسيس پياده نور (سربازان منقضي خدمت 56) از تيپ 3 لشكر 81 زرهي ارتش؛
پ-
گردان تازهتأسيس پياده اميد (سربازان منقضي خدمت 56) از تيپ 3 لشكر 81 زرهي ارتش؛
ت-
يك گروهان تكاور از گردان مالك اشتر؛
ث-
يك گروهان هوابرد از تيپ 23 نوهد.
ج-
يك گروهان(- ) تانك از گردان 211 تيپ 3 لشكر 81 زرهي ارتش (10 دستگاه)؛
چ-
يك گروهان(- ) تانك از گردان 215 تيپ 3 لشكر 81 زرهي ارتش (10 دستگاه)؛
ح-
يك گروهان(- ) تانك چيفتن از لشكر 21 پياده حمزه ارتش (10 دستگاه)؛
خ-
يك گروهان از گردان عشايري احمدبنموسي(ع) از استان فارس (80 نفر).
3- واحدهاي پشتيباني:
الف-
توپخانه صحرايي شامل:
1.
گردان 340 مختلط توپخانه كمكمستقيم تيپ 3 لشكر 81 زرهي شامل:
(الف)
2 آتشبار هويتزر 155مم؛
(ب)
1 آتشبار هويتزر 105مم.
2.
گردان(- ) 311 توپخانه 155مم از گروه 11 مراغه شامل:
3.
گروه 44 توپخانه شامل:
(الف)
گردان 305 توپخانه 130مم؛
(ب)
گردان(- ) 332 توپخانه 130مم؛
(پ)
يك آتشبار راكتانداز 122مم از گردان 373 کاتیوشا.
ب-
هوانيروز ارتش شامل: تيمهاي آتش و ترابري؛
پ-
نيروي هوايي ارتش (پشتيباني هوايي)؛
ت-
جهاد سازندگي استان همدان؛
ث-
جهاد سازندگي استان قزوين.
طرحريزي
عمليات
رزمندگان اسلام براي بيرون
راندن دشمن از منطقه و آزادسازي ارتفاعات مهم بازيدراز، در همان ماههاي ابتدايي جنگ دو عمليات به نام «عمليات افشارآباد
يا شهيد سعيد گلاببخش» و «عمليات عاشورا» انجام داده بودند. در تداوم اين عملياتها،
اقدامات جديتري براي عقب راندن قواي متجاوز عراق و تسلط بر عقبه و مواضع دشمن، در
دستور كار نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران قرار گرفته بود. در همين رابطه، از اواخر
زمستان 1359 شناسايي و آرايش نيروها و همچنين مواضع، موانع و استحكامات دشمن از سوی
برادران اطلاعات سپاه آغاز شد و بيش از دو ماه ادامه پيدا كرد. با توجه به نتايج شناساييها
و بررسيهاي صورت گرفته، با كمك يگانهاي مستقر در منطقه، نخستين عمليات نيمهگسترده
در اين منطقه با نام «عمليات بازيدراز»، از سوي برادر غلامعلي پيچك مسئول عمليات منطقه
غرب سپاه، طرحريزي شد. برايناساس، در شرايطي كه هماهنگي بسيار خوبي بين ارتش و سپاه
برقرار بود، فرماندهي عمليات به پيشنهاد نماينده ارتش در منطقه، به سپاه واگذار شد.
در نتيجه سرهنگ محمود بدري، فرمانده تيپ سوم لشكر 81 زرهي در قرارگاه مشترك عمليات،
به عنوان جانشين، غلامعلي پيچك را در اجراي عمليات ياري نمود. در طرحريزي براي اجراي
اين عمليات، چهار محور اصلي به شرح ذيل مد نظر قرار گرفته بود:
1- محور شيشهراه و چم امام حسن(ع): دو گروهان از گردان 9 و
دو گروهان از گردان اميد براي تصرف ارتفاعات 1100 گچي و 1050.
2- محور افشارآباد: گردان 143 ارتش براي كمك به محور شيشهراه با انجام عمليات فريب
از طرف چم امام حسن(ع).
3- محور آبباريك (اصليترين محور): دو گروهان از گردان 9، يك
گروهان از بسيج نجفآباد، يك گروهان از گردان اميد و يك گروهان از گردان نور براي تصرف ارتفاعات 1100 صخرهاي و 1150.
4- محور داربلوط: دو گروهان از گردان نور ارتش و نيروهاي واحد
هوابرد و واحد تكاور براي تصرف ارتفاعات
1100 صخرهاي و 1120.
نظر به تلاش فرماندهان منطقه
سرپلذهاب براي تصرف ارتفاعات باقيمانده بازيدراز در دست دشمن و برداشتن ديد و تير
كامل دشمن از عمق منطقه خودي و تكميل اهداف عمليات ارديبهشتماه، عمليات ديگري با اضافه
نمودن ارتفاعات قراويز و كورهموش در شهريورماه 1360 طراحي و به اجرا گذاشته شد كه
تنها تغيير در تركيب محورهاي اجرايي آن، حذف محور افشارآباد و اضافه شدن محور قراويز
و كورهموش با توجه به توسعه منطقه عملياتي بود.
شرح مختصر عمليات
نيروهاي تكور عمليات خود
را مطابق برنامه حدود ساعت 05:00 صبح دوم ارديبهشتماه 1360، از چهار محور و در وسعتي
حدود 30 كيلومترمربع، آغاز کردند. به منظور پشتيباني بهتر از عمليات، امكاناتي مانند
آذوقه و مهمات، مخفيانه به غاري
واقع در دامنههاي ارتفاع
1050 و زير پاي دشمن منتقل شده بود. تعدادي از تانكهاي ارتش نيز در مواضعي كه از قبل
براي آنها تهيه شده بود، مستقر شده بودند تا پس از درگير شدن نيروها، با قرار گرفتن
روي سكو، مواضع دشمن روي ارتفاعات را با تير مستقيم هدف قرار دهند و هرگونه استقامت را در برابر تك
نيروهاي خودي، سركوب نمايند.

دو گروهان از گردان 9 پاسداران
پادگان وليعصر(عج) تهران از محور شيشهراه و دو گروهان از اين گردان همراه با نيروهاي
گردان 143 پياده ارتش از محور سرآبگرم وارد عمل شدند. استعدادي از گردان 8 پاسداران
پادگان وليعصر(عج) تهران و نيروهاي بسيجي اعزامي از نجفآباد هم به عنوان احتياط در
نظر گرفته شده بودند. نيروهاي رزمنده با توكل به خدا و تلاش ايثارگونه خود از معابر
مختلف و نقاطي كه بالا رفتن با تجهيزات سنگين غيرممكن به نظر ميرسيد، با سختي فراوان
و قلاب گرفتن براي يكديگر، بالا رفته و با شكستن مقاومت دشمن، به پيش رفته و خود را
به روي ارتفاع رسانده و حدود ساعت 09:00 صبح ارتفاع 1050 را با دادن چهار شهيد و تعدادي
مجروح، به تصرف درآوردند. بخشي از موفقيت نيروها در اين قسمت، مرهون آتشهاي پشتيباني
توپخانه و خمپارهاندازها و همچنين اجراي تير مستقيم تانك روي مواضع دشمن در قلل و
ارتفاعات بود. با رسيدن نيروها به بالاي ارتفاع، تعداد زيادي از نيروهاي دشمن در پايين
و پشت ارتفاع در تيررس نيروهاي خودي قرار گرفته و ضمن وارد آمدن تلفات قابل ملاحظه
به آنان، بخشي موفق به فرار و بخشي تسليم نيروهاي خودي شدند. در ابتداي صبح نيز بالگردهاي
هوانيروز كه از سوي خلبان شيرودي رهبري ميشدند، به كمك نيروها آمده و ضربات سنگيني
به ادوات و نيروهاي در حال فرار دشمن وارد نمودند. ولي به علت تمركز زياد نيروهاي عراق
در ارتفاع 1100 شمالي [صخرهاي]، واحدهاي ارتش به ويژه نيروهاي هوابرد و تيم شكار تانك
دشمن
كه از محور داربلوط در شمال منطقه عمليات از سه شيار در حركت بودند، به دليل انفجار
مين زير پاي يكي از رزمندگان و هوشيار شدن دشمن، باوجود تداوم درگيري تا 10:00 صبح،
به دليل مقاومت دشمن و شهادت سروان علمي فرمانده آنها، مجبور به عقبنشيني شدند. در
نتيجه، گروهان تكاور گردان مالك اشتر ارتش نيز كه برابر برنامه به وسيله بالگرد بين
ارتفاعات 1100 صخرهاي و 1150 براي كمك به آنها هليبرن شده بودند، به محاصره درآمده
و تعدادي اسير و بقيه از جمله سروان حسين ادبيان، معاون فرمانده گردان، به شهادت رسيدند.
در شب دوم عمليات، به دليل
عقبنشيني نيروهاي محور داربلوط از ارتفاع 1100 صخرهاي، دشمن مجدد روي اين ارتفاع
مستقر گرديد. در اين شب، با صعود نيروها به وسيله طناب از ارتفاع 1008 در محور شيشهراه،
در همان ابتدا تعدادي نزديك به 200 نفر از نيروهاي دشمن را به اسارت درآورده و به عقب
منتقل نمودند. اين نيروها با استفاده از اطلاعات اسرا، به مقر اصلي نيروهاي دشمن در
شيارهاي پشت ارتفاعات بازيدراز واقع در بين ارتفاعات 1100 گچي و 1008، 1009 و
1050 دسترسي پيدا كرده و حدود 700 تن ديگر را به اسارت گرفته و تعداد زيادي از تجهيزات
دشمن از جمله تعداد زيادي انواع خمپارهانداز 120م. م و 82م. م و يك دستگاه تانك را
به غنيمت گرفتند.
صبح روز دوم عمليات، پاتك
دشمن از سمت قراويز با استفاده از واحدهاي زرهي آغاز شد كه به نتيجه نرسيد.

در شب سوم عمليات، نيروهاي
محور شيشهراه به فرماندهي محسن وزوايي پس از تصرف ارتفاع 1050، با توجه به ناموفق
بودن محور داربلوط و از طرفي از هم پاشيدگي دشمن، فرصت را غنيمت شمرده و تصميم به تصرف
ارتفاع 1150 کردند. بنابراین، با تعداد 20 نفر از نيروهاي گردان 9 پاسداران موفق به
تصرف اين ارتفاع گرديدند. تصرف اين ارتفاع باعث شد دشمن دست به تخليه مواضع زرهي و
توپخانه خود در زير اين ارتفاعات نمايد. البته به دليل كمبود نيرو، امكان تعقيب دشمن
و استفاده از فرصت به وجود آمده فراهم نشد.
با تصرف بخشي از ارتفاعات
مهم منطقه از سوي رزمندگان اسلام و ادامه درگيري براي آزادسازي كامل ساير ارتفاعات
سركوب منطقه، دشمن براي جلوگيري از پيشروي رزمندگان و بازپسگيري مواضع از دست داده،
نيروهاي زرهي خود را براي اجراي پاتك از ساعت 20:00 شب سوم از محور قراويز به منظور
دور زدن منطقه و به محاصره درآوردن نيروها از طريق شهرك مهدي و اشغال سرپلذهاب، آغاز
نمود كه باز هم با مقاومت و مقابله جدي رزمندگان اسلام متشكل از نيروهاي پاسدار اعزامي
از استان همدان، نيروهاي بسيجي نجفآباد اصفهان، يك گروهان از گردان 2 پاسداران تهران
و گروهان تكاور از گردان مالك اشتر ارتش، مواجه و با جا گذاشتن تعدادي تانك و نفربر
و ادوات مهندسي، مجبور به فرار از منطقه و عقبنشيني گرديد.
نيروهاي خودي بهرغم تعداد محدود نيرو، با مقاومت مثالزدني خود سه روز ارتفاع 1150 را در تصرف خود داشتند
و در اين مدت در برابر چندين پاتك يگانهاي ارتش عراق كه با داشتن جاده مناسب و پشتيباني
هوايي، فشار زيادي وارد ميكرد، مقاومت کردند. لكن در نهايت محسن وزوايي به دليل نرسيدن
نيروي كمكي و شهادت پنج نفر و همچنين خستگي مفرط نيروهاي موجود، صلاح را در اين ديد
تا اين ارتفاع را تخليه کنند و روي ارتفاع 1100 گچي مستقر شوند. در جريان اين عقبنشيني
يكي از نيروها (خسرو اسكندري) نيز به دليل خواب ماندن از فرط خستگي، به اسارت دشمن
درآمد. نيروها با رسيدن پاي ارتفاع 1100 گچي، به دو دسته تقسيم شده تا از دو جهت با
اجراي عمليات آتش و حركت، خود را به بالاي ارتفاع گچي رسانند و نيروهاي دشمن را وادار
به تسليم نمايند.
بالأخره با فداكاري اين عزيزان
رزمنده، ارتفاع 1100 گچي نيز به تصرف درآمد. در اين اثنا؛ با پيوستن نيروهاي محور ديگر
و الحاق بين اين دو محور، ارتفاعات متصرفي 1100 گچي و 1050، تثبيت شد.
طي روزهاي بعد درگيري بين
دو طرف نبرد با تصرف و تثبيت كامل دو ارتفاع 1100 گچي و 1050 همچنان ادامه داشت. بنابراین،
دشمن با مأيوس شدن از بازپسگيري مواضع از دست داده، مجدداً در روز هشتم درگيري (نهم
ارديبهشت)، در آخرين تلاش خود اقدام به ستونكشي سنگين زرهي براي تدارك اجراي پاتك
و دور زدن نيروهاي خودي در منطقه قراويز کرد كه حضور نيروي هوايي ارتش و بمباران ستون
زرهي دشمن، كمك مؤثري به رزمندگان در دفع اين پاتك بود.
در مجموع، پس از گذشت 8 روز
درگيري كه با غيرت و ايثار رزمندگان اسلام، از جمله برادر عليرضا موحددانش، رشادت بينظير
خلبان علياكبر شيرودي
و شهداي ايثارگر ديدهبان حجتالاسلام حاج شيخ محمود قرهگوزلو معروف به «غفاري» و عليرضا طاهري و پشتيباني خوب هوانيروز ارتش رقم خورد، اين مرحله از عمليات رزمندگان
اسلام با تثبيت دو ارتفاع مهم 1100 و 1050 و كشته و زخمي شدن بيش از 1500 تن و به اسارت
درآمدن حدود 700 تن از نيروهاي دشمن بعثي و همچنين انهدام چند فروند هواپيما و بالگرد
و چندين دستگاه تانك و نفربر و به غنيمت درآمدن بخشي از تجهيزات آنان، پايان پذيرفت
و خط پدافندي تحويل گردان 6 پاسداران پادگان وليعصر(عج) سپاه تهران
شد.
با توجه به محقق نشدن تصرف
كامل اهداف، بلافاصله فرماندهان سپاه با تكيه بر تجارب گذشته در اين منطقه و مورد بررسي
قرار دادن وضعيت منطقه و دشمن، همزمان با بازسازي و سازماندهي نيروها، طرح تكميلي براي
تصرف ارتفاعات 1100 صخرهاي و 1150 را در دستور كار خود قرار داده و 12 روز بعد در
21 ارديبهشتماه 1360 آن را با كمك نيروهايي از ارتش، اجرا كردند.
در نهايت تلاش برادران رزمنده
در اين حركت نيز بهرغم فداكاري و رشادتهاي صورت گرفته به دليل اجراي پاتكهاي سنگيني
كه ارتش عراق در پناه آتش پرحجم توپخانه و آتش پشتيباني هوايي (بالگرد و هواپيما) صورت
داد، به جايي نرسيد و نيروها مجبور به برگشت به مواضع اوليه شدند.
تداوم استقرار دشمن روي ارتفاعات
1100 و 1150 بازيدراز و تسلط كامل او بر تمامي منطقه سرپلذهاب كه با وارد نمودن تلفات
و خسارت به دليل زير نظر داشتن حركات خودي همراه بود، مشكل بزرگي بود كه بايد رزمندگان
اسلام در خصوص آن چارهاي انديشيده و اقدامي عملي را در دستور كار خويش قرار ميدادند.
براين اساس، همگام با نفوذ ديدهبانان ورزيده منطقه به پشت خطوط دشمن و وارد نمودن
ضربه با اجراي آتش توپخانه و خمپاره طي حدود 4 ماه، فعاليتهاي شناسايي و آمادگي براي انجام عمليات بهبار
نشست و منطقه آماده اجراي عمليات شد. اجراي موفق اين عمليات ميتوانست گام مؤثري در
آزادسازي كامل منطقه تا مرز قصرشيرين باشد. در حالي كه همزمان شدن آمادگي رزمندگان
براي اجراي عمليات با انفجار تروريستي نخستوزيري و شهادت شهيدان رجايي و باهنر، شور
و حال خاصي در آنان ايجاد نموده بود، تهاجم خود را با نام «شهيدان رجايي و باهنر» در
ساعت 04:45 بامداد يازدهم شهريورماه 1360 از محورهاي بازيدراز، قراويز و كورهموش با شركت و تلفيق يگانهايي از سپاه
پاسداران و بسيج و واحدهايي از ارتش، آغاز گرديد.
در این عملیات نيروهاي اعزامي
از سپاه تهران، در محور بازيدراز؛ نيروهاي اعزامي از سپاه استان همدان، در محور قراويز
و تلفيقي از نيروهاي ارتش و سپاه در محور كورهموش، وارد عمل شدند. برابر برنامه، توپخانه
و هوانيروز ارتش مأموريت پشتيباني و حمايت از اين نيروها را بر عهده داشتند.
همچنین در محور بازيدراز،
دو گروهان از گردان 9 پاسداران پادگان وليعصر(عج) تهران براي تصرف ارتفاع 1100 صخرهاي و دو گروهان ديگر اين گردان و يك گروهان از
گردان 1 پاسداران پادگان وليعصر(عج) تهران به همراه دو گروهان از گردانهاي اميد ارتش، براي تصرف ارتفاع 1150 وارد
عمل شدند.
براي عمل روي ارتفاع
1100 صخرهاي، با توجه به استقرار نيروهاي دشمن روي اين ارتفاع و اشراف آنها، نيروها بايستي از سه شيار شناسايي شده و در
غفلت دشمن و با استفاده از طناب، خود را به بالاي ارتفاع میرساندند و وارد عمل ميشدند. با شروع درگيري، دشمن
مجبور به عقبنشيني از شيار سوم شد، ولي بلادرنگ
آنجا را زير آتش خمپاره و توپخانه خود قرار داد و تعدادي از نيروها را به شهادت رساند.
مقاومت سرسختانه دشمن كه با حجم بالاي آتش توپخانه و خمپاره همراه بود، اجازه پيشروي
كامل را از نيروهاي خودي سلب بود. بنابراین، با توجه به وارد آمدن تلفات به نيروهاي
خودي به دليل تسلط و مقاومت دشمن و همچنين مستولي شدن تشنگي به نيروهاي عملكننده به
دليل گرماي هوا و همچنين فرارسيدن روشنايي صبح كه موجب وارد آمدن تلفات بيشتر ميشد،
امكان حضور نيروها در اين ارتفاع وجود نداشت. ازاينرو، بهرغم واقف بودن نيروها به اهميت بيشتر ارتفاع
1100 صخرهاي از نظر سوقالجيشي نسبت به ارتفاع 1150 و غيرممكن بودن حفظ ارتفاع
1150 بدون نگهداري ارتفاع 1100 صخرهاي، ناچار به تخليه ارتفاع 1100 شدند.
به تدبير فرماندهان هدايتكننده
عمليات، ارتفاع 1150 با استفاده از نيروهاي آماده و تازهنفس گردان 8 پاسداران پادگان وليعصر(عج)
تهران و نيروهاي اعزامي از نجفآباد اصفهان تقويت
شد تا با ياري رساندن به نيروهاي موجود، امكان دفع پاتكهاي دشمن فراهم شود و در صورت
امكان با ادامه تك از 1150 به 1100 صخرهاي در ساعتهاي ابتدايي روز 18 شهريور، آن
را به تصرف درآورند و آزادسازي و تثبيت ارتفاعات بازيدراز به نتيجه قطعي برسد. لكن
دشمن در نيمه شب هفدهم شهريور، پاتك سنگين خود را با اجراي پرحجم آتش توپخانه و خمپاره
و حركت نيروها از طريق شيارهاي منتهي به ارتفاع 1150، آغاز نمود. در حالي كه دود و
غبار زياد ناشي از پرتاب نارنجك به داخل شيارها از سوي نيروهاي خودي و انفجار گلولههاي خمپاره و توپخانه همراه با تاريكي شب ديد نيروها
را كم کرده بود، درخواست پيدرپي گلولههاي منور از سوي ديدهبانان پاسدار و بسيجي مورد وثوق توپخانه ارتش، مجاهداني به
نامهاي حجتالاسلام
حاج شيخ محمود غفاري، با استقرار در نقطهاي مسلط و مناسب، نقش بزرگي در درهم شكستن پاتك دشمن و وارد
نمودن تلفات به نيروهاي او ايفا نمودند. همچنين برادر پاسدار علي طاهري مانند هميشه كه خطرناكترين و مهمترين نقطه را
براي ضربه زدن به دشمن براي ديدهباني انتخاب مينمود، با روشن شدن هوا با نفوذ در
دل دشمن و تسلط روي عقبه او، ضربات زيادي به دشمن وارد نموده و پس از بازگشت مورد شناسايي
واقع شد و با هدف قرار گرفتن به دست دشمن، به شهادت رسيد و پيكر مطهر او در منطقه باقي
ماند. دو روز بعد نيز با اجراي آتش توپخانه دشمن كه با گلوله فسفري روي ديدگاه صورت
گرفت، يار ديرين و استادش آقاي غفاري نيز به همراه بيسيمچي خود به شهادت نايل آمدند.
دو ياري كه به جز خدمات شايان خود در طول جنگ در اين مناطق، در اين عمليات نيز با به
خدمت گرفتن توپخانه ارتش، بيشترين خدمات را به پيشبرد عمليات داشته و كمك بزرگي به
مقاومت رزمندگان اسلام و وارد نمودن تلفات زياد به دشمن و جلوگيري از وارد آمدن تلفات
به نيروهاي خودي بودند.
نتايج و دستاوردهاي كلي عمليات (طي مراحل سهگانه عمليات)
1- تصرف دو ارتفاع جنوبي بازيدراز (ارتفاعات 1100 و 1050)؛
2- تأثير مهم پيروزي نسبي حاصل از اين عمليات در ارتقای روحيه
و نشاط رزمندگان اسلام در ساير مناطق عملياتي، به خصوص در جبهههاي جنوب و زمينهاي براي انجام عملياتهاي بعدي؛
3- پيدا كردن ديد و تير و تسلط روي بخشي از مواضع دشمن؛
4-
كشته و زخمي شدن بيش از 3000 نفر از نيروهاي دشمن؛
5- ساقط نمودن چند فروند هواپيما؛
6-
انهدام تعدادي تانك و نفربر دشمن؛
7-
به اسارت گرفتن حدود 2000 نفر از نيروهاي دشمن؛
8-
غنيمت گرفتن تعداد زيادي سلاح و تجهيزات انفرادي دشمن.
پايان
شهید
بزرگوار حجتالاسلام حاج
شیخ محمود قرهگوزلو، معروف به «غفاری»، که به واسطه مبارزات با طاغوت، تغییر نام
داده بود، فردی روحانی، عارف دلسوخته
و رزمنده دلاوری است که از نخستین کسانی بود که برای حمایت از انقلاب، وارد
مبارزات کردستان شد و از اولین روزهای شروع جنگ تحمیلی، لباس رزم بر تن کرد و وارد
صحنههای عملیاتی نبرد علیه دشمن بعثی صهیونیستی شد و کار رزمی- تبلیغی را در واحد
عقیدتی لشکر 81 زرهی باختران و از خطوط مقدم جبهه آغاز کرد. ایشان علاوه بر کار
تبلیغی، در شرایطی که جبهه به شدت نیاز به دیدهبان در خط داشته، این نیاز را با
جان و دل لمس کرده و با آموزش و گذراندن دوره دیدهبانی در ارتش، متعهدانه وارد
این عرصه شده و خدمات شایانی در این راه کرده است. لذا در اصل، پایه و اساس تشکیل
واحد دیدهبانی در منطقه عملیاتی غرب کشور که منشأ خدمات بسیاری در ناکام گذاشتن
دشمن در آن دیار شد، مدیون زحمات و ایثار این مرد بزرگ بود که تا مرز شهادت در راه
خدا در این کسوت همچنان دیدهبانی فعال در مناطق عملیاتی بود. در نهایت وی در 17
شهریور 1360 در جریان عملیات «شهیدان رجایی و باهنر» در منطقه بازیدراز بر اثر
اصابت گلوله فسفری دشمن و سوختگی شدید بدن، به آرزوی خود، یعنی شهادت نائل
میگردد.
15.شهید علی طاهری از آغازین روزهای جنگ خود را به جبهههای نبرد علیه باطل در
مناطق غرب کشور رساند و از همان ابتدا متوجه شد که منطقه با کمبود دیدهبان مواجه است
و این امر فرماندهان سپاه را رنج میدهد. به همين دليل به كمك برادران توپخانه
ارتش مستقر در منطقه، آموزشهای نقشهخواني، ديدهباني و نحوه استفاده از قطبنما
را چند روزه از آنان فراگرفت و در مدت كوتاهي آنچنان در كارش پيشرفت كرد كه تمامي
استادان آن دوره كه خود آموزش ديده آمريكا بودند، متحير از نبوغ وي شدند. او اولین
فردی بود که در منطقه توسط برادران ارتش آموزش دیدهبانی دید و با علاقه خود
کارآیی و تبحر بسیار زیادی پیدا کرد و به عنوان نخستین دیدهبان سپاه به اتفاق
روحانی شهید حجتالاسلام محمود غفاری دیدهبانی از منطقه را بر عهده داشتند.
وی سختترین و نزدیکترین مکان مسلط به خطوط دشمن را برای دیدهبانی انتخاب
مینمود. یکی از مشکلات بزرگ در عملیات شهیدان رجایی و باهنر در منطقه بازیدراز،
مشکل پشتیبانی آتش توپخانه به خصوص اجرای آتش ضد آتشبار بود. لذا شهید پیچک، شهید
علی طاهری را که شجاعت بالایی داشت، از سمت گیلانغرب به منطقه سرتتان واقع در پشت
چم امام حسن(ع) میفرستد تا محل توپخانههای ارتش عراق را شناسایی و با آتش ضد
آتشبار آنها را خاموش کند. وی در 15 شهریور 1360 و در جریان آزادسازی ارتفاعات
بازیدراز به شهادت رسید و بعد از هشت ماه نیروهای خودی پیکر بیپناه افتاده در
پناه آفتاب تیز بازیدراز را عقب کشیدند».
دیدگاهی ثبت نشده، شما اولین نظر را بنویسید!