عمليات والفجر 10
مقدمه
با پايان يافتن
عمليات بزرگ و مهم كربلاي 5 كه با موفقيت و پيروزي در سختترين و پيچيده ترين منطقه
از لحاظ اهميت و استحكامات و موانع، انجام شد و برتري بر جبهۀ كفر را به همراه داشت،
دنياي استكبار بر آن شد که علاوه بر تجهيز بيشتر و كمك مستشاري به عراق، راه ادامۀ
كار را در منطقۀ جنوب به روي رزمندگان اسلام ببندد و فشار خود را بر ايران براي پايان
دادن به جنگ بدون طرف پيروز، به ويژه جلوگيري از كسب پيروزي از سوي ايران كه دست برتر
را در رسيدن به نزديكي به بصره پيدا کرده بود، بيش از پيش افزايش دهد. حتي امريكا و
همپيمانان او با حضور جدي در خليجفارس، وارد درگيري مستقيم با ايران شدند. سپاه پاسداران
براي مقابله با دشمنان، علاوه بر مديريت نمودن جنگ با دشمنان فرامنطقهاي در دريا و
فعال نگهداشتن درگيري با ارتش عراق در مناطق عملياتي غرب و شمالغرب به منظور كسب
فرصت و زمان براي اجراي عمليات بزرگ در نيمۀ دوم سال 1366، تيمي را هم در تلاش براي يافتن راهكار مناسب براي اجراي عمليات
در منطقۀ جنوب، فعال کرد.
البته پس از
اجراي عملياتهاي بزرگ و موفقي كه منجر به بيرون راندن نيروهاي متجاوز از بخش عظيم
و عمدۀ مناطق اشغالي شد و پس از آن، از تيرماه سال 1361 راهبرد تعقيب و تنبيه متجاوز
در دستور كار فرماندهان و مسئولان نظامي كشور قرار گرفت. شرايطي از جمله هوشيار شدن
دشمن و تغيير راهبرد دفاعي او با پشتيباني وسيع دنياي استكبار، باعث شد ايران با توجه
به محدوديتهاي موجود و شرايط اعزام عمده نيرو به جبههها در فصل زمستان،
راهبرد اجراي يك عمليات گسترده در سال (عمدتاً در منطقۀ جنوب و در فصل زمستان) و چند
عمليات در ساير مناطق شمالي و مياني را براي فعال نگه داشتن جبههها و امان ندادن
به دشمن، به ويژه پس از اجراي دو عمليات ناموفق والفجر مقدماتي و والفجر يك، در دستور
كار قرار دهد و به اجرا بگذارد. بنابراین، در راستاي اجراي راهبرد مذكور، رفت و برگشت
از جنوب به غرب و شمالغرب و به عکس و اجراي عمليات در اين مناطق به صورت يك روال جاري
تا پايان جنگ، وجود داشته و انجام ميگرفته است. براين اساس و مبنا، عملياتهاي محدود،
گسترده و نيمهگستردۀ والفجر 2، والفجر 3، والفجر 4، تحريرالقدس، والفجر 5، والفجر
6، كربلاي 1، كربلاي 2 و كربلاي 3، نصر 4، نصر 5، نصر 7، بيتالمقدس 2، بيتالمقدس
3، و سري عملياتهاي قدس و فتح در طول سالهاي 1362 تا پايان 1366 و در فصل زمستان
اين سالها عملياتهاي شاخص و بزرگ خيبر (1362)، بدر (1363)، والفجر 8 (1364)، كربلاي
5 (1365) و والفجر 10 (1366)، به وقوع پيوست. ضمن اينكه حتي پس از عمليات رمضان در
سال 1361، دو عمليات مسلم بن عقيل(ع) و محرم نيز در مناطق مياني و جنوبي
انجام شده بود. نتيجه اينكه اجراي عمليات در منطقۀ شمالغرب با در نظر گرفتن تمامي
شرايط، از جمله سختي و دشواري عمليات در جنوب به دليل ضربۀ بسيار سنگيني كه دشمن در
عمليات كربلاي 5 خورده بود و علاوه بر تقويت
استحكامات و موانع، زبدهترين يگانهاي رزم و بالاترين حجم نيرويي خود را در اين منطقه
متمركز کرده بود، برنامهريزي و انجام گرفت؛ عملياتي كه از يك پشتوانۀ فكري و طراحي
خوب براي رسيدن به اهداف مورد نظر بهرهمند بود.
به طور كلي،
در دوران جنگ، در فضاي جغرافيايي عراق، سه هدف اصلي و مهم وجود داشت كه ارزش برنامهريزي
به منظور طرحريزي و انجام عملياتهاي تأثيرگذار و سرنوشتساز به منظور خاتمه دادن
به جنگ تحميلي را داشت. اين سه هدف مهم، عبارت از شهرهاي بصره در جنوب، بغداد در مركز
و كركوك در شمال كشور عراق بودند. فاصلۀ مرز ايران تا شهر كركوك خيلي زياد بود و حتي در برخي مناطق دورتر از فاصلۀ قواي ايران تا شهر بغداد
بود. اما در كركوك امكان خوبي براي اجراي عمليات وجود داشت و آن هم حضور مردم و انبوه
جمعيت بود. ساكنان اطراف شهر كركوك را مردم كُرد معترض به رژيم بعثي عراق تشكيل ميدادند. بنابراين،
قواي ايران ميتوانستند با استفاده از اختلافها و اعتراضهايي كه نسبت به حزب بعث و دولت عراق وجود داشت، امكان جديدي
را در جنگ عليه دولت صدام به وجود آورند. بنابراين، با سازماندهي اكراد معترض
به رژيم بعثي عراق، فرصتي براي ايران ايجاد شد تا در آن منطقه با طرحريزي عملياتي،
بتواند خط دفاعي عراق را در هم شكسته و جبهۀ جديدي عليه دشمن باز نمايد.
افزايش توان
نظامي عراق به صورت روزافزون و متقابلاً كاهش توان اقتصادي و نظامي ايران، شكاف عميقي
ميان توانايي نظامي ايران و اهداف سياسي كشور به وجود آورده بود و امكان تغيير موازنۀ
جنگ با تهاجمات عراق وجود داشت. در واقع استقرار نيروهاي ايران در طول مرز و تهاجمات
پيدرپي، موازنه را همچنان به نفع ايران حفظ كرده بود، اما همين وضعيت منجر به كاهش
تدريجي توان نظامي و افزايش آسيبپذيري خودي (به خصوص يگانهاي سپاه) بود. يكي از دلايل
اين امر، نياز به پدافند از سرزمينهاي تصرف شده در عملياتهاي خيبر و والفجر 8 بود
كه عمليات كربلاي 5، بر زمينگير شدن واحدها و لشكرهاي سپاه پاسداران در خطوط دفاعي
افزود و در نتيجه با تقسيم شدن توان لشكرهاي سپاه، توان براي آفند مؤثر كمتر شد. با
وجود اين شرايط، لازمۀ فائق آمدن بر اين وضعيت، تداوم تهاجمات ايران و كسب موفقيت
با انجام يك عمليات بزرگ و گسترده بود كه از اين پس حداقل براي يك مقطع زماني فقط در
منطقۀ غرب و شمالغرب كشور قابل پيگيري و اجرا بود. در واقع، هر گونه درنگ در انتقال
از جنوب به غرب و شمالغرب، هيچگونه گشايشي را در جنگ حاصل نميكرد، زيرا به دليل
سختي و قفل شدن منطقه با توجه به استحكامات و موانع غير قابل تصور ايجاد شده توسط دشمن،
امكان اجراي عمليات گسترده و پيروز در جنوب وجود نداشت. ضمن اينكه احتمال تهاجم دشمن
نيز همچنان پابرجا بود. با اين تفاوت كه حصول پيروزي در منطقۀ غرب كشور، با پیشروی
به سمت سليمانيه و كركوك، ميتوانست تجزيۀ قواي دشمن را در پی داشته باشد. در اين چارچوب،
سپاه پاسداران سلسله عملياتهايي را در مناطق عملياتي شمالغرب به اجرا گذاشت.
از طرفي، همزمان
با بحث و بررسيهاي فراوان براي اجراي عمليات گسترده و شاخص سال، اين نتيجه حاصل شد
كه تا زماني كه بررسيها و فعاليتهاي شناسايي در منطقۀ جنوب به نتيجه نرسيده، ادامۀ عمليات در
منطقۀ عملياتي بيتالمقدس 2 در اولويت قرار گرفته و سپس عمليات در منطقۀ جنوب پيگيري
شده و در مرحلۀ بعد، عمليات در منطقۀ حلبچه طرحريزي و اجرا گردد. در نظر گرفتن سه
منطقه براي عمليات و اولويتبندي آن، بيشتر حاصل تجارب نبرد در سالهاي گذشته بود.
بدين معنا كه اگر عمليات در يك منطقه با مشكلات اساسي مواجه شد، تداوم تهاجم به دشمن
با تعويض منطقه، ادامه يابد. نظر به اعلام تيم مذكور مبني بر سختي و دشواري زياد براي
اجراي عمليات گستردۀ موفق در منطقۀ جنوب، و از طرفي، به دليل كارآمد نبودن راهكارهاي
عملياتي در جبهههاي جنوب و پايين بودن احتمال موفقيت در آن، سبب شد فرماندۀ سپاه پاسداران ضمن
مشورت با فرماندهان، تصميم به اجراي عمليات در منطقۀ ماووت عراق بگيرند.
با انتقال بخشي
از يگانها از جنوب به منطقۀ ماووت در شمالغرب، عمليات بيتالمقدس 2 در تاريخ 25 ديماه
1366، در شرايط سخت وضعيت جوي كه با بارش سنگين و مداوم برف همراه بود، انجام شد. در
حالي كه مرحلۀ اول عمليات تا پايان روز اول با 90 درصد موفقيت و تأمين اهداف روبهرو
بود، هوشيار شدن و عكسالعمل دشمن بعد از دو سه روز و، به خصوص تأثير شرايط سخت و طاقتفرساي
جوي، همچنين آشكار شدن مشكلات پس از پنج شبانهروز درگيري كه تصرف نشدن تمامي اهداف
حاصل آن بود، باعث معطوف شدن تدريجي توجه فرماندۀ كل سپاه به انجام عمليات در منطقه
عمومي حلبچه و سد دربنديخان شد، زيرا ريزش مداوم نزولات آسماني و ايجاد گل و لاي زياد
باعث خرابي جادههاي محدود منطقه و تخريب پل گردهرش بر اثر طغيان رودخانه شد و در نتيجه عقبۀ عمليات
براي رساندن تداركات به رزمندگان اسلام، مسدود و شرايط براي ادامۀ عمليات در اين منطقه
با دشواري و سختي فراوان مواجه شده بود.
بدين ترتيب،
با محدود شدن عمليات بيتالمقدس 2 و معضلات و شرايط سختي كه براي اجراي عمليات در منطقۀ
جنوب وجود داشت، با جلب نظر آقاي هاشميرفسنجاني، فرماندۀ قرارگاه مركزي خاتمالانبيا
(ص) و موافقت ايشان، منطقۀ عمومي حلبچه و سد دربنديخان به عنوان منطقۀ اصلي براي
آخرين عمليات بزرگ در سال 1366 با هدف آزادسازي شهرهاي حلبچه، خورمال، سيروان (دوجيله)،
طُويله و بياره و فراهمسازي مقدمات تصرف سد دربنديخان، مسدود كردن عقبۀ اصلي استان
سليمانيه، تصرف ارتفاعات مهم منطقه از جمله ارتفاعات مهم شاخ شميران و شاخ سورمر و
همچنين انهدام تجهيزات و قواي دشمن، انتخاب و كار طراحي و آمادهسازي منطقه آغاز گرديد.
وضعيت عمومي منطقۀ عمليات
منطقۀ عملياتي
والفجر 10 در حد فاصل ارتفاعات سورن، تته و شمشي در شرق؛ ارتفاعات چنار، بانيبنوك
و رودخانۀ ريشن در شمال؛ رودخانههاي سيروان و زيمكان و ارتفاعات بالامبو و شيندروي در جنوب و
درياچۀ دربنديخان و ارتفاعات تمورژنان در غرب در منطقهاي به وسعت تقريبي 1200 كيلومتر
مربع، انجام گرفت.
از ارزشهاي
اين منطقه، وجود شهرهاي حلبچه، خورمال، سيروان (دوجيله) و بخشهاي طُويله، بياره و
روستاهاي اطراف آن به همراه حدود 80 هزار سكنه را ميتوان برشمرد. از ديگر نقاط مهم
اين منطقه، وجود سد دربنديخان بود كه تصرف
آن تهديدي براي بعقوبه و استان دياله و انهدام تأسيسات توليد برق آن (كه حدود 8 تا
10 درصد توليد برق عراق را كاهش ميدهد)، بود. ضمن اينكه ادامۀ عمليات در جنوب اين
منطقه، بين دو سپاه يكم و دوم ارتش عراق شکاف ايجاد میکرد و دسترسي
يا متصل شدن به اكرادرژيم و ادامۀ
عملياتهاي نفوذي را فراهم میکرد.
بالاي ارتفاعات
منطقه در زمستان داراي آب و هواي سرد و خشك و از اواخر پاييز تا اوايل بهار، پوشيده
از برف (بين 20 سانتيمتر تا 5/1 متر) بوده و در اكثر روزهاي زمستان، وجود كولاك در
بالاي ارتفاعات مشهود است، ولي در منطقۀ دشت،
آب و هوا معتدل و در زمستان معتدل و سرد و بارندگيها به صورت باران ميباشد. ارتفاعات
منطقه داراي دو قسمت صخرهاي، كه عموماً قلهها را تشكيل میدهد و براي تردد
ايجاد اشكال ميكند، و دامنه كه جنس آن خاك رس همراه با قلوهسنگ و با شيب تقريبي
40 درجه مياست.
استعداد كلي
دشمن در منطقه
منطقۀ عملياتي
والفجر 10، بخشي از منطقۀ مسئوليتي سپاه يكم ارتش عراق بوده كه اين سپاه از منطقۀ مسئوليتي
خود با 3 لشكر 43 جديدالتأسيس، 36 و 27، پدافند میکرده است. لشكر 43 پياده با يك تيپ
كماندويي و دو تيپ از نيروهاي دفاعالوطني در خط حد عمليات والفجر 10، پدافند از اين
منطقه را بر عهده داشتهاست. در ضمن تا قبل از اجراي عمليات نيروهاي خودي، پشتيباني
آتش اين منطقه با تعداد 10 گردان توپخانۀ تحت امر سه لشكر سپاه يكم (لشكر 43 تعداد
سه گردان، لشكر 27 تعداد چهار گردان و لشكر 36 نيز تعداد سه گردان)، پوشش داده ميشده است.
با شروع مرحلۀ
اول عمليات، دشمن با توجه به اهميت ارتفاعات بالامبو و تهديد شاخشميران و سد دربنديخان،
اين مناطق را به استعداد سه تيپ جديد تقويت کرد. بنابراین، به جز اين سه يگان، تقويت
عمدهاي در مراحل اوليۀ عمليات انجام نشد. در جريان درگيري نيروهاي خودي با نيروهاي
دشمن، اين سه تيپ به همراه ساير يگانهاي اوليۀ سپاه يكم مستقر در منطقه، متحمل تلفات
و ضايعات شديد شد و اكثراً بين 80 تا 90 درصد هم منهدم شد و بخشي از نيروي آنها به
اسارت درآمدند. با رسيدن نيروهاي خودي به كنار رودخانۀ زلم و ارتفاع سهتپان، دشمن
به سرعت يگانهاي ديگر را از مناطق جنوب و ساير مناطق عملياتي به این منطقه منتقل کرد،
به طوري كه از شروع تا پايان عمليات، در مجموع بيش از 30 تيپ پياده، زرهي و مكانيزه
و نيروي مخصوص، با رزمندگان اسلام وارد درگيري شدند. اين تيپها نيز كه همراه 20 گردان
توپخانه از مناطق جنوبي و ساير مناطق غرب به منطقۀ عملياتي والفجر 10 منتقل شده بودند،
در طول درگيري و اجراي عمليات نيروهاي خودي، با دادن تلفات زياد و اسارت تعداد زيادي
از نيروهاي خود از جمله فرماندۀ تيپ و گردان و تحمل خساراتي از 60 تا 80 درصد، از صحنۀ
عمليات خارج شدند.
سپاه يكم دشمن
مسئول اجراي پاتك در اين منطقه برای بازپسگيري مناطق از دست داده شده و سپاه ششم هم
با انتقال از محور جنوبي العماره، مسئول اجراي عمليات بازپسگيري در منطقه و محور ماووت
شدند. بنابراین، دشمن در بامداد سوم فروردين، با فشار به منطقۀ قرارگاه قدس، موفق به
تصرف تپۀ ريشن گرديد، ليكن موفق به ادامۀ عمليات نشد. بنابراین، پس از يك شب، نيروهاي
قرارگاه قدس مجدد موفق شدند منطقه را از دشمن پس بگيرند.
اهداف عمليات
1- آزادسازي شهرهاي حلبچه، سيدصادق، دوجيله، بياره،
خُرمال و دهها روستاي منطقه؛
2- فراهم نمودن مقدمات تصرف سد دربنديخان و مركز
استان سليمانيه؛
3- مسدود كردن عقبه اصلي دشمن در استان سليمانيه؛
4- الحاق با مناطق در اختيار كردهاي معارض عراقي؛
5- تصرف ارتفاعات مهم منطقه؛
6- انهدام تجهيزات و قواي دشمن.
طرحريزي عمليات
موقعيت و وضعيت
زمين منطقه، نقش اصلي و تعيينكننده در نحوۀ طراحي مانور عمليات داشت. به دليل وجود
ارتفاعات سركوب سورن در شرق منطقۀ عملياتي و درياچۀ دربنديخان در غرب آن، در حد فاصل
انتهاي شمالشرقي درياچه تا ارتفاعات سورن، محدودهاي به عرض 10 كيلومتر به وجود آمده
است كه از نظر نظامي به آن تنگه گفته ميشود. در مباحث طرح مانور، تضمين موفقيت عمليات
را در گرو انسداد تنگه با الحاق از دو محور ميدانستند؛ بدين ترتيب كه در محور شمال
از ملهخور به طرف خرمال و از محور جنوبي از غرب بالامبو در امتداد تمورژنان با تصرف
سرپلي در كمر درياچه و سرانجام الحاق در تنگه و محاصرۀ دشمن. بنابراین،
در طرحريزي مانور عمليات، بهدليل وضعيت زمين و جغرافياي
منطقه، مانور احاطهاي دو طرفه اتخاذ شد و بر همين اساس
شكل مانور به صورت دو بازوي قوي و به شكل احاطهاي بدين گونه ترسيم شد:
1. محور ملخور به طرف خرمال به منظور بستن تنگه خرمال؛
2. محور غرب بالامبو و امتداد تمورژنان و تصرف سرپل
احتمالي در كمر درياچه دربنديخان.
براي اجراي اين
طرح مانور، سه قرارگاه براي عمليات در سه محور با عرض 80 كيلومتري منطقه، در نظر گرفته
شد:
1- قرارگاه قدس در محور شمالي با مأموريت بستن تنگه
و تصرف پل گردكو (عقبۀ اصلي دشمن به كل منطقه)؛
2- قرارگاه فتح در محور جنوبي، باهدف تصرف بالامبو
و تمورژنان، تصرف و تأمين سرپلي در كمر درياچه براي مقابله با اقدامات احتمالي دشمن
و آمادگي لازم براي احداث پل؛
3- قرارگاه ثامنالائمه (ع) در محور مياني برای
پیشروی در محور گوزيل- دشتسازان به طرف حلبچه و سپس تصرف و آزادسازي جادۀ بياره- طُوَيلِه-
نوسود؛
4- قرارگاه رمضان هم مأموريت شناسايي و انجام تحركاتي
در عمق و عقبۀ دشمن، كنترل و اداره امور شهرهاي حلبچه، سيدصادق، دوجيله، خرمال و انهدام
توپخانۀ دشمن را با مشاركت تيپ 75 ظفر و اكراد معارض انجام ميداد.
5- استفاده مطلوب از عناصر اطلاعاتي سپاههاي شهرستاني
منطقه.
در مرحله اول
عمليات، با اجراي يك مانور احاطهاي از سوي دو قرارگاه قدس و فتح، ارتفاعات شرق سورن
و توسط و ثامنالائمه (ع)، قسمتهايي از ارتفاعات شيندروي، بالامبو و تمورژنان تصرف
شد. در مرحله دوم، تنگۀ بين درياچۀ دربنديخان و ارتفاعات سورن بسته شد و با قطع جادۀ
شهر سيدصادق- دوجيله و محاصره دشت حلبچه، شهر حلبچه و پادگان بكراوه آزاد و تصرف گرديد.
با الحاق سه قرارگاه در مرحله بعدي، تمام اهداف عمليات محقق گرديد.
آماده سازي منطقه
عقبهسازي و
احداث جادههاي مناسب روي بلنديهاي صعبالعبور و اتصال آن به منطقۀ عملياتي، از اهم مسائل
عمليات بود كه بسيار به آن توجه شد، زيرا در صورت آماده نشدن جاده، زمان عمليات به
تعويق ميافتاد. البته چون اين منطقه براي اجراي عمليات، از قبل مد نظر طراحان سپاه
قرار داشت، اقداماتي از قبيل احداث تونل در ارتفاعات سورن و جادههاي مورد نياز،
به مرور صورت گرفته بود. در اين رابطه، قرارگاه بدر كه از حدود شهريورماه 1366 كار
آمادهسازي محور مريوان را بر دوش داشت، مسئوليت ادامۀ احداث جادۀ ملخور به هانيقل
را بر عهده گرفت. همچنين قرارگاه ثامنالائمه (ع) نيز در محور ديگر منطقه (سمت گوزيل)
به طور مستمر و پيگير، مشغول آمادهسازي منطقه در جهت سد دربنديخان شد. با وجود سرما
و صعبالعبور بودن ارتفاعات، جهادگران تلاشی زياد و جدي و قابل توجه به عمل آوردند
و سختي بسياري را تحمل كردند. به طوري كه در مواقع و شرايط باراني هوا، به طور متوسط
هر دو ساعت يك بار رانندگان ماشينآلات راهسازي ناچار به تعويض لباس خود ميشدند. با
اين حال، جادههاي مورد نياز در منطقه كه بيشتر به دو عقبۀ اصلي مريوان- سنندج و كرمانشاه وصل
ميشد، عبارت بودند از:
1- احداث جادۀ ملخور، براي اتصال درۀ دزلي به دشت
خرمال.
2- احداث جادۀ گوزيل و نصب پل روي رودخانۀ سيروان،
براي اتصال عقبه به دشت حلبچه (دشتسازان).
3- احداث جاده از غرب بالامبو به غرب حلبچه.
4- ترميم و تعريض جادههاي موجود و
برفروبي بسياري از جادهها در محور سورن.
اقدامات لازم
براي آمادهسازي اجراي عمليات، با پيگيري مؤثر فرماندۀ كل سپاه، در عرض دو ماه صورت
گرفت كه با توجه به شرايط جوي و ارتفاعات منطقه، مدت نسبتاً مناسبي بود.
توپخانۀ سپاه
به تدريج پاي كار آمد و هوانيروز ارتش كه عهدهدار پشتيباني عمليات بود، شش روز پیش
از عمليات توجيه و بموقع پاي كار حاضر شد، به طوري كه توانست در همان روز اول عمليات،
تعدادي از شهدا و مجروحان را به عقب انتقال دهد كه اين نشانۀ آمادگي مناسب هوانيروز
در اين عمليات بود.
سازمان رزم عمليات
1- قرارگاه مركزي خاتمالانبیا (ص):
قرارگاه مركزي
خاتمالانبیا به فرماندهي آقاي هاشميرفسنجاني، مسئوليت ادارۀ جنگ را با تحت امر داشتن
دو قرارگاه خاتم 1 (سپاه پاسداران) و خاتم 2 (ارتش جمهوري اسلامي)، بر عهده داشت. قرارگاه
خاتم 2 (ارتش)، اجراي مأموريت پدافندي در مناطق عملياتي محوله را بر عهده داشت. سپاه
پاسداران انقلاب اسلامي هم با سازمان قرارگاه خاتم 1، با حفظ مأموريت پدافندي در مناطق
غرب و جنوب، مأموريت آفندي والفجر 10 در منطقۀ حلبچه را با بهكارگيري قرارگاههاي زير، در
دست اجرا داشت.
الف- قرارگاه ثامنالائمه(ع) [كاظمين] به فرماندهي علياصغر موحدي:
با لشكرهاي:
9 بدر و 155 ويژه شهدا و تيپهاي: 44 قمربنيهاشم (ع)، 36 انصارالمهدي (عج)، 29 نبياكرم
(ص)، تيپ 75 ظفر و سپاه چهارم بعثت (با يگانهاي تابعه) و قرارگاه رمضان، گروه 63 توپخانۀ
خاتمالانبیا(ص)، تيپ پدافند هوايي سوم شعبان، لشكر 42 مهندسي قدر و مهندسي
جهاد سازندگي قرارگاه نجفاشرف.
ب- قرارگاه قدس به فرماندهي عزيز جعفري:
با لشكرهاي:
25 كربلا، 33 المهدي (عج)، 17 عليبنابيطالب (ع)، 7 وليعصر (عج)، 10 سيدالشهدا(ع)،
52 قدس، 19 فجر، 32 انصارالحسين (ع) و 41 ثارالله (ع) و تيپهاي 18 الغدير، 39 بيتالمقدس
و تيپهاي زرهي 38 ذوالفقار و 28 صفر، گروه 40 توپخانۀ رسالت، تيپ 13 رعد پدافند هوايي،
لشكر 40 مهندسي صاحبالزمان (عج) و تيپ 47 مهندسي سلمان و مهندسي جهاد سازندگي.
پ- قرارگاه فتح به فرماندهي احمد كاظمي:
با لشكرهاي:
11 اميرالمؤمنين (ع)، 14 امام حسين (ع) و 8 نجفاشرف، 57 حضرت ابالفضل (ع)، 27 محمدرسولالله
(ص)، 5 نصر و تيپهاي: 82 صاحبالامر (عج)، 91 بقيهالله (عج) و 100 انصارالرسول (ص) و مهندسي جهاد
سازندگي.
شرح عمليات
عمليات در ساعت
01:30 بامداد روز يكشنبه مورخ 23/12/1366 با رمز مبارك «يا رسولالله (ص)» از سه محور: ارتفاعات سورن (قرارگاه قدس)، شيندروي (قرارگاه
سپاه هشتم) و بالامبو (قرارگاه فتح)، آغاز شد.
در مرحلۀ اول،
قرارگاه قدس از سمت شمال و فتح از سمت جنوب ميبايست با اجراي يك مانور احاطهاي از
دو سو، دشت شرق درياچۀ دربنديخان را محاصره كرده، سپس با كمك قرارگاه ثامنالائمه
(ع)، شهرهاي حلبچه، خرمال، دوجيله و ساير بخشها و روستاهاي منطقه را آزاد ميكردند.
در مرحلۀ اول عمليات، ارتفاعات شرق سورن در محور قرارگاه قدس و قسمتهايي از ارتفاعات
شيندروي، بالامبو و تمورژنان در محور قرارگاه ثامنالائمه (ع) و قرارگاه فتح تصرف شد،
اما به علت حساسيت و هوشياري دشمن در محور سد دربنديخان، ارتفاعات شاخسورمر و شاخشميران
و همچنين مواضع گروههاي ضد انقلاب در منطقۀ بياره و درهتقي، سقوط نكرد. در نخستین
روز عمليات، ارتش عراق بخشي از نيروهاي احتياط منطقهاي خود را در محور قرارگاه فتح
و ثامنالائمه (ع) به كار گرفت، اما به محور قرارگاه قدس حساسيتي نشان نداد، زيرا در
تبليغات رسانهاي، تنها انجام «عمليات ظفر 7» كه يك روز قبل از اجراي عمليات والفجر
10 از سوي قرارگاه رمضان در عمق مواضع دشمن در اين منطقه انجام شده بود، اعلام شد و
اين امر در غفلت دشمن مؤثر واقع شد. بدين ترتيب، اهداف مرحلۀ اول عمليات والفجر 10
تا پايان روز اول، 90 درصد تصرف و محقق شد.
در اجراي مرحلۀ
دوم، رزمندگان قرارگاه قدس تنگۀ بين درياچۀ دربنديخان و ارتفاعات سورن را بستند و جادۀ
شهر سيدصادق- دوجيله را قطع كردند. بدين ترتيب، منطقۀ دشت حلبچه از سمت شمال محاصره
شد و نيروها بر جادۀ بياره- خرمال، تسلط يافتند. يگانهاي قرارگاه ثامنالائمه (ع)
نيز از سمت شرق و قرارگاه فتح از سمت غرب، شهر حلبچه را محاصره كرده و از عصر روز دوم
عمليات، نيروهايي از لشكر 9 بدر و تيپ 75 ظفر وارد حلبچه شدند و پس از آن، الحاق سه
قرارگاه اصلي در دستور فرماندهان عمليات قرار گرفت. همچنین در روز دوم، نيروهاي قرارگاه
فتح پادگان بكراوه را تصرف كرده و تا پايان اين روز علاوه بر اسير كردن حدود هزار نظامي
عراقي، تعداد 50 دستگاه تانك و 50 عراده توپ، به غنيمت گرفتند. تلاش دشمن در اين روز
براي شكستن محاصرۀ حلبچه نيز به ناكامي كشيده شد.
موفقيت سريع
در دو مرحلۀ عمليات، باعث شد شروع مرحلۀ سوم بدون هيچ وقفهاي در دستور كار قرار گيرد.
بنابراین، در روز سوم، پس از الحاق سه قرارگاه اصلي عمليات، رزمندگان قرارگاه قدس و
فتح آمادۀ ورود به شهرهاي حلبچه و دوجيله و خرمال شدند. با ورود رزمندگان به شهرها
و مناطق مسكوني، اهالي از آنان به گرمي استقبال كردند و ساعاتي بعد اين مناطق شكل عادي
به خود گرفت و فعاليت روزانۀ مردم آغاز گرديد. نيروهاي قرارگاه رمضان و لشكر 9 بدر
هم در ادارات دولتي مستقر شدند. در اين مرحله، تعدادي از افراد حزب دموکرات ايران در
بخش طُويله و بياره، اسير شدند و تجهيزات فراواني از آنان به دست آمد.
در روز 29 اسفند
سال 1366، سرتاسر منطقۀ دشت زور در تصرف رزمندگان اسلام بود و قرارگاهها به تحكيم
مواضع، استقرار ديدهبانان توپخانه در ارتفاعات براي كنترل نمودن تحركات دشمن و پاكسازي
منطقه از نيروهاي پراكندۀ دشمن پرداختند. چند ضد حملۀ دشمن در اين روز و فرداي آن با
شكست مواجه گرديد. با تصرف تپۀ ريشن و يال ميرسور در شرق شهر سيدصادق به عنوان آخرين
اهداف عمليات، مواضع تصرف شده در عمليات والفجر 10 تثبيت و تحكيم گرديده و عمليات پايان
يافت.
سرلشكر وفيقالسامرايي،
مسئول اطلاعات نظامي ارتش عراق در خصوص پيشروي نيروهاي ايران در منطقۀ حلبچه ميگويد:
نيروهاي ايراني
فقط چند كيلومتر با سد دربنديخان فاصله داشتند. ابتكار عمل در دست نيروهاي ايراني بود
و هر جا كه ميخواستند فرماندهان عراقي را به دنبال خود ميكشيدند. عمليات آنان به
منزلۀ دامي براي نابودسازي يگانهايي كه به تازگي بازسازي شده بودند، تلقي ميشد. اين
يگانها را براي شركت در نبردهايي كه ما انتخاب ميكرديم، نه ايرانيها، آموزش داده
بوديم.
با بمباران شيميايي
دشمن در ابعاد وسيع در منطقۀ حلبچه و اطراف آن، يگانهاي قرارگاههاي فتح و ثامنالائمه
(ع)، مشغول كمكرساني به مردم و انتقال آنان به مرزهاي ايران و همچنین انتقال و مداواي
مصدومان پرداختند.
حملۀ شيميايي دشمن به شهرهاي حلبچه و نودشه
شهر 70 هزار
نفري حلبچه در استان سليمانيه و در جنوبشرقي درياچۀ سد دربنديخان قرار دارد. اين شهر
از بهترين مناطق عراق از نظر آب و هوا و شرايط جوي است. پس از پيروزي ايران در عمليات
والفجر 10 و شكست فاحش دشمن در منطقه و با توجه ناتوانی ارتش عراق در مقابله با رزمندگان
اسلام، گستردهترين حملۀ شيميايي خود را به مردم غير نظامي و مناطق مسكوني شهر حلبچه
و روستاهاي اطراف، انجام داد. اين بمباران، پس از گذشت حدود هفت ماه از تهاجم شيميايي
به سردشت صورت گرفت. در اين روز 50 فروند هواپيماي عراقي كه هر كدام چهار بمب شيميايي
به وزن 500 كيلوگرم را حمل ميكردند، بمبهايي را كه حاوي گازهاي خردل، اعصاب و سيانور
بود، بر سر مردم حلبچه و روستاهاي اطراف آن فرو ريختند. اين بمبها ابري به رنگ زرد
روشن در تمام فضاي حلبچه ايجاد كرد. اين بمباران شيميایي، بزرگترين جنايت جنگي دولت
عراق را رقم زد. بنابر اعلام رسانهها، ظرف مدت دو ساعت در جريان حملات شيميايي ارتش عراق، حدود
5 هزار نفر از ساكنان حلبچه و روستاهاي اطراف آن، جان خود را بر اثر استشمام گازهاي
شيميايي از دست دادند و حدود 7 هزار نفر ديگر نيز مجروح شدند. انگيزۀ اصلي صدام از
اين حمله آن بود كه مردم كرد در جريان جنگ با ايران به ارتش بعثي كمك نكردند. پس از
بمباران شيميايي، باقيماندۀ مردم حلبچه به ايران پناهنده شدند و ايران مصدومان شيميايي
آنها را معالجه كرد و تعدادي از آنها را براي درمان بيشتر به خارج اعزام كرد. بر
اثر اين تهاجم شيميايي، حدود 35 هزار نفر از مردم حلبچه از سوی نيروهاي ايراني به مراكز
امن منتقل شدند.
يك روز پس از
حملۀ شيميايي هواپيماهاي عراقي به شهر حلبچه، شهر مرزي نودشه از توابع پاوه يا اورامانات،
مورد حملۀ شيميايي هواپيماهاي عراق قرار گرفت. مردم اين شهر كه در 150 كيلومتري كرمانشاه
قرار دارد، از ترس و نگراني حملۀ هواپيماهاي عراقي، روزها را در باغها و كوههاي اطراف شهر
به سر میبردند و شبها به خانههاي خود باز ميگشتند. با اينکه به هنگام بمباران، شهر تقريباً
خالي از سكنه بود، شب هنگام كه مردم به خانههايشان مراجعه كردند، در اثر تماس با
مواد شيميايي، صورتها و بدنهايشان سرشار از تاولهاي قرمز شده و تعداد زيادي از مردم
مسموم و تعدادي نيز كور شدند. تعدادي از آنها شهيد و حدود 700 نفر به بيمارستانها
منتقل شدند. لازم به ذكر است كه گاز خردل، عوارض دراز مدت پوستي از 3 تا 12 سال دارد.
اين شهر پس از هفت روز دوباره مورد حملۀ هواپيماهاي عراقي قرار گرفت. شهر نودشه در
مسير تداركاتي منطقۀ عملياتي والفجر 10 قرار داشت و شايد به همين دليل مورد حملۀ شيميايي
قرارگرفت.
دامات مردمياري
سپاه پاسداران
بر خلاف ساير نيروهاي مسلح كشورهاي جهان، بيتفاوت از كنار اين مسئله مهم انساني عبور
نكرد و مردم بيپناه و بيدفاع را تنها رها نكرد.سپاه به سرعت يگانها و امكانات وسيع
خود در منطقه را براي امدادرساني و كمك فوري به مردمي كه از حيث جغرافيايي و مرزهاي
تعريف شده جزو ملت ایران محسوب نميشدند، بسيج
کرد و به تخليه، تغذيه، اسكان و درمان آنان پرداخت. سپاه ابتدا با ايجاد چند اردوگاه
و تأمين امكانات اوليه، مشكل اسكان مردمي را كه از وحشت و ترس بمباران مجدد، خانه و
كاشانه خود را رها کرده و به كوهها و درهها پناه برده بودند، برطرف نمود. همزمان با اين اقدام، افراد
آسيبديده از عوامل شيميايي را از راه زميني يا بالگردهاي هوانيروز ارتش به مراكز درماني
منتقل کرد و به درمان آنان پرداخت و همانطور كه اشاره شد، حتي نسبت به اعزام
آنان به خارج از كشور براي درمان آسيبديدگاني كه شرايط وخيم داشتند، اقدام کرد و تلاش
وسيعي را براي التيام آلام و رنج آنان صورت داد.
با رسيدن خبر حملات هوايي شيميايي
دشمن به مركز فرماندهي عمليات، دستور داده شد به سرعت مصدومان و مردم به پشت جبهه انتقال
داده شوند و به همين منظور از سوي فرمانده كل سپاه پاسداران، محسن رفيقدوست وزير سپاه و اكبر غمخوار
جانشين تداركات سپاه، براي بسيج امكانات، خودرو و. . . با هدف انتقال مردم به مناطق
امن و سرهنگ انصاري فرمانده هوانيروز ارتش به منظور فعال كردن بالگردها براي انتقال
سريع مجروحان به اورژانس و بيمارستانها مأموريت يافتند. فرماندهان يگانها نيز ضمن
تثبيت اهداف تصرف شده، رسيدگي به مصدومان بمباران حلبچه، دوجيله و روستاهاي اطراف،
انتقال اهالي دشت زور به اردوگاههاي داخل خاك ايران را
وجهه همت خويش قرار دادند. بنابراین، ساماندهي انتقال مردم و مجروحان اين حادثه، مهمترين
فعاليت فرماندهي بود. بنا به دستور محسن رضايي، علاوه بر فعال كردن بيمارستانهاي شهرهاي
نزديك به مناطق مرزي در ايران، بيمارستانهاي حلبچه نيز براي رسيدگي به مصدومان تجهيز
و تدارك و چند اورژانس در منطقه احداث شد. آمارها نشان ميداد كه تعداد مجروحان در
محور جنوبي عمليات بالغ بر 2 هزار نفر و در محور شمالي عمليات حداقل هزار نفر است.
همچنين براي پاكسازي مناطق آلوده به عوامل شيميايي، يك گردان ش. م. ر از
تيپ حجر بن عدي به منطقه احضار شد. مهمترين فعاليت فرماندهان و واحدهاي پشتیباني سپاه
پاسداران در منطقه عملياتي، انتقال مردم به مناطق امن و مداواي مصدومان است.
سپاه پاسداران
در اين گام مهم، حتي براي پيشگيري و جلوگيري از غارت اموال و دارايي مردم منطقه نيز
چارهانديشي کرده و با در اختيار قرار دادن كاميون و امكانات ترابري، اموال آنان را
به انبارهايي در شهرستان هرسين منتقل و به طور اماني نگهداري کرد و پس از بازگشت آوارگان
به موطن خود، اين اموال به آنان بازگردانده شد. اقدامات فوق تصور انساني كه در هيچ
جاي دنيا مرسوم نبوده و به آن پايبند نيستند، زيرا در اين مواقع بهترين فرصت براي غارت
اموال مردم به دست غارتگران سودجو است.
ويژگيهاي عمليات والفجر 10
1- اجراي مانور احاطهاي و محاصره شدن عمده قواي
ارتش عراق.
2- سرعت در اجراي مراحل مختلف عمليات.
3- تلفات كم نيروهاي خودي.
4- بالا بودن ميزان غنايم و تعداد اسرا.
5- آزاد شدن چند شهر، بخش و روستاي زياد.
6- دستيابي به اسناد و مدارك مربوط به فعاليتهاي گروههاي ضد انقلاب
از استخبارات حلبچه.
7- اسارت حدود 400 نفر از افراد احزاب دموکرات،
كومهله و رزگاری.
نتايج عمليات
1- آزادسازي بالغ بر هزار كيلومتر مربع از سرزمينهاي
شرق درياچۀ دربنديخان در خاك عراق شامل شهرهاي: حلبچه، دوجيله (سيروان)، خرمال، بياره،
طُويله و دهها روستا؛
2- آزادسازي شهر مرزي نوسود ايران؛
3- انهدام يا وارد نمودن خسارت بين 50 تا 100 درصد
به يك لشكر و 28 تيپ ارتش عراق؛
4- اسارت 189 افسر ارتش عراق (از جمله فرماندۀ لشكر
43 پياده با درجۀ سرلشكري و 2 سرتيپ)؛
5- انهدام بالاي تجهيزات (90 دستگاه تانك، 100 عراده
توپ صحرايي، 15 دستگاه ماشينآلات مهندسي، 20 قبضه ضد هوايي، 800 دستگاه خودرو و بالغ
بر 6 هزار قبضه سلاح سبك)؛
6- وارد نمودن ضربۀ سنگين به گروههاي ضد انقلاب.
با پايان يافتن عمليات
والفجر 10، امام خميني(ره)
در 27/12/1366 طي نامهاي به آقاي محسن رضايي، فرماندۀ سپاه
پاسداران انقلاب اسلامي كه فرماندهي قواي ايراني در اين عمليات را بر عهده داشتند،
از دلاوريهاي رزمندگان اسلام، قدردانی كردند. ايشان در اين نامه مرقوم فرمودند:
از عنايات خداوند بزرگ
و توجه رسول معظم او به اين ملت مقاوم و ايثارگر و رزمندگان سلحشور اسلام در پيروزي
بزرگ و برقآساي والفجر 10 سپاسگزارم. به يقين اين هديۀ الهي از ختم اين سال پر حادثه،
تحقق وعدۀ اِنْ تَنْصُروا الله يَنْصُركُم وَ يُثَبِتْ اَقدامَكُم
از ثمرۀ مقاومت بينظير اين ملت بزرگ در برابر حملات بزدلانۀ
عفلقيان [ارتش بعث عراق] در بمباران شهرهاست. اخبار پيروزيها و حماسههاي
دلاوران اسلام نه تنها دل ملت ما كه قلب همۀ مستضعفان و محرومان را شادمان نمود و صدام
و عفلقيان و حاميان و اربابان او خصوصاً امريكا و اسرائيل را عزادار كرد. سلام خالصانۀ
مرا به همۀ فرماندهان عزيز و شجاع و رزمندگان ظفرمند پيروز سپاه و بسيج و ارتش و هوانيروز
و نيروي هوايي و جهادگران دلاور و گمنام و امدادگران و كليۀ نيروهاي مردمي و كُرد ابلاغ
كنيد و سلام و تشكر ملت ايران را به مردم شهرهاي آزاد شدۀ عراقي كه بدون اينكه حتي
يك گلوله هم به طرف آنان و شهرهاي آنان شليك شود، با آغوش باز و فرياد اللهاكبر از
رزمندگان ما استقبال نمودند، برسانيد و به آنها بگوييد كه ميبينيد صدام چگونه ديوانهوار
شما و شهرهايتان را بمباران خوشهاي و شيميايي ميكند و خواهيد ديد كه جهانخواران
چگونه در تبليغات مسموم خود از كنار پيروزيهاي بزرگ و جنايات صداميان خواهند گذشت.
اينجانب با تشكر مجدد از ملت مقاوم ايران و رزمندگان عزيز، از جوانان غيرتمند كشور
سرافراز اسلامي ايران ميخواهم كه به جبههها
عزيمت كنند و با تداوم عمليات خود، مجال تجديد سازمان و تنفس عفلقيان شكست خورده و
مستأصل بگيرند. دست قدرت و نصرت بيانتهاي خداوند يار و ناصرتان باد.
پايان
دیدگاهی ثبت نشده، شما اولین نظر را بنویسید!