سوسنگرد و
مقاومتهای آن در برابر هجوم ارتش بعث عراق
« عملیات شبیخون
شهید علی غیوراصلی»
ارتش بعث عراق تهاجم سراسری خود را بر اساس موقعیت
جغرافیایی نوار مرزی و اهداف ارضی، بر سه جبهه جنوب، میانی و شمالی قرار داده بود.
در این میان، جبهه جنوب اهمیت بسیاری در راهبرد نظامی عراق داشت و به عنوان تلاش
اصلی قوای بعث به شمار میرفت. هدف اصلی عملیات در جبهه جنوب، به عهده سپاه سوم بود.
این سپاه که لشکرهای 1 و 5 مکانیزه و لشکر 9 زرهی را در اختیار داشت، برای شروع
جنگ، لشکر 3 و 10 زرهی و تیپ 33 نیروی مخصوص را تحت امر خود گرفت. در واقع ارتش عراق
6 لشکر از 12 لشکر خود را به خوزستان اختصاص داده بود. در این راستا، چون محورهای
پیشروی این سپاه بر راهها و معابر وصولی قرار داشت، در طراحی مانور، چهار محور
زیر را انتخاب نمود:
1.
محور تنومه، شلمچه، خرمشهر؛ با لشکر 3 زرهی و تیپ 33 نیروی مخصوص.
2.
محور نشوه، جوفیر، اهواز؛ با لشکر 5 مکانیزه (اضافه شدن لشکر 6 زرهی به محض متوقف
شدن).
3.
محور عماره، چزابه، بستان، سوسنگرد، اهواز؛ با لشکر 9 زرهی.
4.
محور فکه، شوش، دزفول؛ با لشکرهای 1 مکانیزه و 10 زرهی.
محور عماره، چزابه، بستان، سوسنگرد، اهواز؛ از مهمترین
معابر وصولی به سمت مرکز استان خوزستان یعنی اهواز به شمار میرفت. برای همین لشکر
9 زرهی موظف گردید ضمن تصرف شهرهای بستان، سوسنگرد و حمیدیه، خود را به اهواز
رسانده، در آنجا با لشکر 5 مکانیزه که از محور نشوه، جوفیر به اهواز میرسید،
الحاق نماید.
دشمن در تصرف شهرها با مقاومتهای پراکنده برخورد کرد که
کُندی حرکت در این محورها، در نهایت منجر به توقف ارتش عراق قبل از دستیابی به
اهداف اصلی گردید. مقاومت نیروهای رزمنده با کمک نیروهای مردمی و برخی عوامل دیگر،
چشمانداز شکست راهبرد دشمن برایش آشکار گردید. در این شرایط مسیرهای منتهی به
اهواز برای دو لشکر 5 و 9 ارتش عراق به عنوان مرکز استان، هدف اصلی و در واقع مهمترین
اهداف نظامی در جبهههای جنوب بود. در این میان، لشکر 9 زرهی در محور بستان-
سوسنگرد به سمت اهواز، مهمترین مأموریت را برای رسیدن به این هدف، بر عهده داشت و
لشکر 5 در جنوبغربی اهواز میبایست لشکر 9 را در اشغال اهواز یاری میداد.
در شامگاه روز اول، با توجه به هجوم و پیشروی تانکهای دشمن
در محور سوبله، یگان زرهی خودی مستقر در این منطقه علیرغم داشتن امکانات نسبتاً
مناسب زرهی و دفاعی، شبانگاه عقبنشینی نموده و تنها چند نفر به مقابله با دشمن
ادامه داده و موفق به انهدام بخشی از توان دشمن و قسمتی از امکانات به جا مانده
خودی شده و روز بعد با نزدیک شدن دشمن، مجبور به عقبنشینی شدند. دشمن در این روز
به پیشروی خود ادامه داده و بنا به اعلام سپاه اهواز، یک ستون از آنها در ارتفاعات
اللهاکبر و ستون دیگری نزدیک قریه سعدونحمودی، در نزدیکی رودخانه کرخهکور، مستقر
شدند.
با توجه به تحرکات دشمن قبل از شروع حمله سراسری به مرزها،
از همان ابتدای تهاجم دشمن، هستههای پراکنده و سازماندهی نشده مقاومت در برابر
تهاجم دشمن با محوریت برادران پاسدار به ویژه در مراکز جمعیتی شکل گرفت و دشمن را
با مشکل مواجه ساخت. گرچه نتیجه این مقاومتها در روزهای آغازین تهاجم دشمن مانع
جدی برای دفع حملات و پیشروی دشمن نبود، لکن مهمترین نتیجه آن کُند کردن حرکت
شتابان دشمن برای اشغال سریع و چند روزه خوزستان بود. بدون شک کُند شدن حرکات
دشمن، اثر مستقیم بر راهبرد او و به هم ریختگی فکری او داشت و موجب گردید دشمن به طور
کامل به اهداف خود نرسد. مقاومت در برابر دشمن در محور چزابه موجب شد دشمن پس از 5
روز تلاش، خود را به سوسنگرد برساند و یا در بستان خانهبهخانه با پاسداران مدافع
شهر درگیر شده و با آنها بجنگد. لذا مقاومتهای خودجوش با محوریت برادران سپاه،
تنها عاملی بود که ارتش عراق را به هم ریخت و آن را متوقف نمود. زیرا دشمن در طرح
مانور خود این عامل مهم را لحاظ نکرده بود.
در سومین روز حمله، با وجود افزایش فشارهای زمینی و هوایی دشمن
و بهکارگیری یگانهای زرهی، به دلیل مقاومت نیروهای نظامی و مردمی، تلاش او برای
نزدیکی به اهواز، ناکام ماند. در منطقه دشت آزادگان، پاسگاههای هویزه زیر آتش
شدید توپخانه قرار داشت و علیرغم کمبود امکانات، مهمات، سلاح و سوخت، با جلو رفتن
نیروهای خودی، درگیری در سوبله و پاسگاه آن ادامه داشت. به طوری که این پاسگاه در
طول روز چند نوبت دست به دست شده و در نهایت به دست نیروهای دشمن افتاد.
روز چهارم در حالی آغاز شد که درگیری نیروهای خودی با دشمن در
منطقه سوبله و پاسگاه آن ادامه داشت و تانکهای دشمن که از طرف چزابه و پشت
تپههای اللهاکبر به طرف بستان در حال پیشروی بودند، بهرغم پشتیبانی توپخانه
دوربرد خودی و درگیر بودن نیروهای سپاه، توانستند حدود ظهر خود را به یک کیلومتری
بستان برسانند و شهر را زیر آتش مداوم خود بگیرند. نیروهای خودی برای جلوگیری از
نفوذ دشمن به این شهر پل ورودی جبهه بستان را منفجر کرده و از شهر در حال
عقبنشینی بودند. دشمن با احداث پل و عبور از آن، شهر بستان را اشغال نمود. از ظهر
روز پنجم، تعدادی از تانکهای دشمن مستقر در پشت رودخانه فنیخی (در شمالشرق بستان)
به سمت حمیدیه حرکت و پیشروی کرده و با پشتیبانی آتش توپخانه و هوایی، به موازات
رودخانه کرخه پیشروی نموده و به حمیدیه رسیدند. روز ششم در حالی به پایان رسید که؛
دشمن با استقرار توپخانه و پشتیبانی خود در روستای فنیخی، ضمن اشغال تپههای
اللهاکبر، در پی تخریب پل بستان توسط مدافعان این شهر، با زدن پل روی رودخانه،
خود را با استعدادی حدود 80 دستگاه تانک و نفربر، به 2 کیلومتر بالاتر از روستای
هوفل و در 7 کیلومتری شهر سوسنگرد رسانده و در این محل مستقر گردید. در این روز،
توپخانه خودی و تیپ 3 زرهی لشکر 92 که مشغول مقابله با دشمن بودند، مقداری
عقبنشینی کرده و تعدادی از تانکهای تیپ 3، به دست دشمن افتاد.
تا این زمان نیروهای داوطلب انقلابی که با شروع تجاوز ارتش
عراق خود را از شهرهای مختلف کشور به مناطق جنگی از جمله منطقه سوسنگرد رسانده
بودند، با کمترین امکانات و سلاح و در سختترین شرایط در برابر دشمن به مقاومت
پرداخته و با جنگ و گریز حرکت دشمن را کُند کرده و در این راه تعداد زیادی شهید و
مجروح تقدیم انقلاب و کشور نموده بودند. به همین دلیل دشمن نتوانسته بود به راحتی
و بر اساس برنامهریزی قبلی، خود را به مرکز استان برساند. این نیروها در حالی
مقاومت میکردند که به طور دائم شرایط را به ردههای بالاتر گزارش کرده و درخواست
امکانات و نیروهای کمکی برای جلوگیری از پیشروی دشمن، مینمودند. ولی این درخواست
و کمکها راه به جایی نمیبرد.
دشمن از صبح روز هفتم برای فائق آمدن بر مقاومتهای پراکنده
به خصوص مقاومت در داخل شهر سوسنگرد، دامنه فعالیت و تحرک خود را با تهاجم همراه
با اجرای آتش سنگین روی شهر سوسنگرد، افزایش داد. به طوری که بسیاری از تأسیسات و
ساختمانها ویران گردید. با فشار و پیشروی دشمن، اطراف شهر در محاصره نیروهای
عراقی درآمد و تلاش داشت برای دسترسی به شهر، روی رودخانه پل احداث نماید. در
نتیجه تا عصر سوسنگرد از نیروهای خودی تخلیه شده و نیروهای دشمن با عبور از
رودخانه، به طرف اهواز حرکت کردند. دشمن روز بعد در ادامه اقداماتش در محور سوسنگرد
با اجرای آتش سنگین روی شهر و اطراف آن، موفق شد با نصب پل روی رودخانه کرخه، ضمن
ورود به شهر سوسنگرد، پیشروی خود را به طرف حمیدیه ادامه دهد. رزمندگان از محورهای
مختلف به بخش شمالی شهر رفتند تا مانع ورود دشمن به شهر شوند. ولی آتش سنگین دشمن
و قلت نیروها باعث شهید و مجروح شدن برخی و عقبنشینی برخی دیگر و اشغال کامل شهر سوسنگرد
شد. اشغال سوسنگرد نگرانی زیادی را در مسئولین سپاه استان خوزستان ایجاد نمود. در
جریان این پیشرویها، اقدامات ستون پنجم شامل اعضای جبهۀالتحریر، جبهه عربستان و
شیوخ منطقه که به سلاح کلاشینکف مسلح شده بودند، کمک خوبی برای عراقیها بود. این
افراد به انحاء مختلف دشمن را کمک میکردند. با ورود دشمن به شهر سوسنگرد، شهر
خالی از سکنه شده و دشمن مردم بومی را تشویق به جنگ علیه فارسها میکردند.
نیروهای عراقی در تپههای اللهاکبر مستقر شده و واحدهای دیگر همچنان به سمت
حمیدیه در حال پیشروی بوده و توپخانه آنها در کوت سیدنعیم موضع گرفته ولی تعدادی
در حدود 40 نفر از برادران پاسدار و نیروهای مردمی، همچنان مقاومت میکردند.
در واقع ارتش عراق با اشغال سوسنگرد، خودش را از سمت
شمالغرب به جنوب جاده حمیدیه- اهواز رساند. حضور دشمن در منطقه حمیدیه، خطر اساسی
قطع جاده مهم اهواز- اندیمشک را به وجود آورد. لذا نیروهای خودی که تعداد آنان در
برابر دشمن قابل توجه نبود، با عجله و با استفاده از عوارض زمین در برابر دشمن
موضع گرفته و به مقاومت پرداختند تا مانع رسیدن دشمن به اهواز شوند. همزمان با
هجوم ارتش عراق به سمت اهواز و نزدیکی قوای آن به اهواز از محور سوسنگرد- حمیدیه،
انبار مهمات لشکر 92 زرهی به طور مرموزی منفجر شد. صدای هولناک انفجار و به دنبال
آن پرتاب گلولههای توپ و موشکهای کاتیوشا حاصل از انفجار به داخل شهر، این شایعه
را ایجاد و تقویت نمود که نیروهای عراقی وارد اهواز شده و شهر در آستانه سقوط است.
در نتیجه شهر متشنج و اوضاع به هم ریخته بود. در این شرایط بحرانی که هر لحظه خطر
اشغال اهواز هم با توجه به رسیدن دشمن تا پیچ جاده حمیدیه- اهواز میرفت، نگرانی
زیادی برای مدافعین و مسئولین ایجاد کرده بود. اما به لطف الهی حضور حضرت آیۀالله
بهشتی در شهر اهواز فرصتی را ایجاد کرد تا آخرین وضعیت منطقه و خطر سقوط اهواز از
طریق ایشان به امام امت رسانده شده و کسب تکلیف گردد. لذا در حالی که دو سه روز از
اشغال سوسنگرد میگذشت، هر لحظه نگرانی خطر سقوط اهواز که در واقع سقوط کامل استان
خوزستان و اولین هدف عمده عراق بود را به دنبال داشت، این نگرانیها توسط آقای
شمخانی فرمانده وقت سپاه خوزستان به ایشان منتقل گردید. آقای بهشتی با توجه به این
شرایط، همانروز به تهران بازگشته و نگرانی مسئولین نسبت به خطر سقوط عنقریب
اهواز را خدمت حضرت امام عرضه میدارند. حضرت امام بلادرنگ و بدون تأمل پاسخ
میدهند: "مگر جوانان اهواز مردهاند که اهواز سقوط کند؟" لذا
آقای بهشتی پاسخ حضرت امام را بلافاصله تلفنی به آقای شمخانی میرسانند. آقای
شمخانی نیز در اولین فرصت افراد موجود (حتی نیروهای غیر عملیاتی) را که در مجموع 28
نفر شدند، جمع نموده و ضمن انجام سخنرانی حماسی، پیام حضرت امام را به آنان
منتقل مینمایند. تأثیر و نفوذ کلام امام موجب تحولی عجیب در نیروها شده و تمام
افراد داوطلبانه برای مقابله با دشمن آماده میشوند. لذا این افراد به فرماندهی علی
غیوراصلی مسئول آموزش سپاه خوزستان،
آخرین ساعات روز هشتم مهرماه روانه منطقه نبرد در حمیدیه گردیده و در ساعات اولیه
بامداد نهم مهرماه آماده نبرد با دشمن زبون میگردند.
علی غیوراصلی به دلیل سابقه خدمت در یگان نیروی مخصوص ارتش،
دارای تخصص و علوم نظامی کافی بود. ایشان پس از پیروزی انقلاب در صحنههای درگیری با گروهکهای ضد انقلاب کردستان نیز کسب تجربه نموده و
سپس با انتقال به خوزستان، به سپاه مأمور شده و با راهاندازی مرکز آموزش نظامی،
مشغول آموزش دادن نیروهای سپاه استان خوزستان شده بود. او با شروع تهاجم دشمن به
ایران، هدف نهایی دشمن در منطقه خوزستان را خوب فهم کرده بود. لذا بر اساس آشنایی
بیشتر و بهتر او با فنون نظامی، فرماندهی این گروه بر عهده او گذاشته شد. آقای
غیوراصلی برای اجرای مؤثر این عملیات، چند اقدام زیر را مد نظر قرار داد:
1- انتخاب
و بهکارگیری تاکتیک رزم شبانه با دشمن برای اولین بار با توجه به اتکاء دشمن به
زرهی و عدم میل به جنگ در شب.
2-
انتخاب و استفاده از حداقل نفرات برای انجام شبیخون به منظور هماهنگی و مدیریت
بهتر.
3-
سازماندهی نیروها به دستههای دو نفره همراه با تذکرات و توصیههای لازم مانند
رعایت سکوت و استتار کامل هنگام حرکت و نزدیک شدن به دشمن.
4-
توصیه به نیروها برای استفاده درست از سلاح به خصوص از آرپیجی (هدف قرار دادن
زرهی دشمن از فاصله نزدیک و با دقت).
شرح مختصر عملیات
شبیخون
عصر روز هشتم مهرماه 1359 مطابق با نهمین روز تجاوز و تهاجم
سراسری ارتش بعثی عراق و در حالی که ستون پیشتاز زرهی لشکر 9 زرهی ارتش بعث شهر
حمیدیه را پشت سر گذاشته و تا پیچ جاده اهواز پیشروی نموده و هر لحظه تأخیر در
مقابله با آن خطر سقوط حتمی اهواز را به دنبال داشت، با رسیدن پیام حضرت
امامخمینی و سخنان مهیج و حماسی آقای شمخانی، یک گروه 28 نفره به فرماندهی آقای
علی غیوراصلی، به سمت حمیدیه حرکت نموده و با توجه به پیمودن بخشی از راه به صورت
پیاده، در شب و هنگام تاریکی هوا وارد منطقه شدند. در فرصت باقیمانده تا شروع
درگیری، شناسایی مختصری از محلهای استقرار دشمن صورت گرفت و آقای غیوراصلی نیروها
را توجیه نموده و سپس آنان را به تیمهای دو نفره سازمان داد و تیمها را با توجه
به نوع سلاح در اختیار و توان و آموزش افراد، آماده نموده و به مواضع مختلف در
مقابل دشمن به کمین نشستند تا با هماهنگی شبیخون به دشمن را آغاز نمایند. با فراهم
شدن شرایط و زیر نظر گرفتن کامل حرکات دشمن، نیروها با استفاده از عوارض منطقه و
باغات، به مواضع دشمن نفوذ کرده و شبیخون خود را به ستون پیشتاز لشکر 9 زرهی عراق
در ساعت 01:00 بامداد روز نهم مهرماه (روز دهم تهاجم دشمن) با شلیک همزمان چند موشک
آرپیجی7 به سوی تانکها و نفربرها، آغاز کردند. در این هنگام علاوه بر هدف قرار
گرفتن یکی دو دستگاه تانک و ایجاد انفجار در آنها، یکی از موشکها به یک دستگاه
کامیون حامل مهمات برخورد کرده و انفجار زیادی در منطقه ایجاد گردید. این انفجار
باعث دستپاچگی و وحشت در دل نیروهای دشمن گردید. لذا بدون هدف، منطقه را زیر رگبار
مسلسل و سلاحهای خود گرفته بود. در ادامه، نیروهای خودی با استفاده از نارنجک
دستی و تفنگی و رگبار سلاحهای سبک، با نیروهای دشمن درگیر شدند. دشمن در حالی که
با عنایت و خواست حضرت حق کاملاً غافلگیر شده و در شرایط گیجی تفکر خود را نسبت
تصمیمگیری از دست داده بود، ضمن مقابله پراکنده با نیروهای خودی، توپخانه را به
کمک طلبید و توپخانه دشمن با اجرای آتش سنگین، منطقه را زیر پوشش آتش خود قرار داد
ولی با توجه به نزدیکی زیاد نیروهای خودی با دشمن، تأثیر آتش پشتیبانی دشمن روی نیروهای
خودی پایین بود. در نتیجه دشمن که گمان میبرد که یک لشکر و یا حداقل با یک تیپ
نیروی مخصوص
به او حملهور شده، به سرعت تصمیم به عقبنشینی گرفت. به طوری که فرصت پیدا نکرد چند
دستگاه تانک و یا خودرو و سایر تجهیزات خود را از منطقه خارج نماید. اگرچه هدف نیروهای
خودی تصرف منطقه و یا آزادسازی سوسنگرد و یا حتی منهدم کردن ارتش عراق و وادار
کردن آنان به عقبنشینی نبود و بیشتر هدف از شبیخون، ایجاد تأخیر و گرفتن سرعت
پیشروی دشمن به طرف اهواز بود. ولی خواست خداوند متعال با دعای خیر امام و امت و
اخلاص و صداقت و صفای باطن نیروها، که با تمام وجود و از سر ایثار و اخلاص پای کار
آمده بودند، آنان را مصداق آیه «... كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ
اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ» قرار داد و نصرت و پیروزی بزرگ را با عقبنشینی دشمن (تا عمق 90
کیلومتر) و آزادسازی سوسنگرد، به عنوان پاداش به این عزیزان نصیب فرمود.
در تکمیل شبیخون صورت گرفته، از اولین دقایق روشن شدن هوا و
طلوع آفتاب، بالگردهای تکور هوانیروز با هماهنگی سپاه استان خوزستان وارد منطقه
شده و دشمن را بیش از 20 دقیقه از هوا مورد تعقیب قرار داده و به انهدام تانکها و
نفربرهای در حال عقبنشینی لشکر 9 زرهی عراق پرداخته و تلفات و صدمات زیادی بر
لشکر در حال فرار دشمن وارد آورده و روحیهبخش نیروهای خودی گردیدند. در این
عقبنشینی، دشمن مجبور شد ضمن تخلیه شهر سوسنگرد، با رها کردن خیلی از وسایل و
تجهیزات و همچنین چند دستگاه تانک و کامیون در دشت و فرار خدمه آنها، تا عمق 90
کیلومتر را تخلیه نماید. بیشترین تلفات وارده به دشمن در این جنگ و گریز، مدیون
دلاورمردی تیزپروازان هوانیروز بود. با آزاد شدن منطقه سوسنگرد، اکثر مردم منطقه و
روستائیان بین حمیدیه و سوسنگرد از بیرون راندن عراقیها خوشحال و شادمان شده
بودند. بالاخره مقاومت در محور سوسنگرد به قیمت خون عزیزترین جوانان به موفقیت
رسید
در این عملیات، دشمن با برتری کامل بر نیروهای خودی و تسلط
روی منطقه با اشغال صورت گرفته، تصور نمیکرد با چنین تهاجم و مقاومتی روبهرو
گردد که منجر به تلفات و عقبنشینی از دستاوردهای خود گردد. لکن غافلگیر شدن کامل
لشکر 9 زرهی با اجرای تاکتیک شبانه و سرعت عمل رزمندگان، باعث شد دشمن با
سرافکندگی کامل خود را از مهلکه بیرون کشیده و خود را نجات دهد. لذا علیرغم نفوذ نیروها به درون مواضع دشمن و
درگیری سنگین با آنها و وارد نمودن ضربات سخت، تا ساعت 07:00 صبح و تقریباً پایان
درگیری، تنها یک نفر از نیروهای خودی مجروح و یک نفر به شهادت رسید و سایر نیروها
در سلامت کامل دشمن را تعقیب نموده و پس از چهار روز اشغال سوسنگرد، قبل از ظهر
روز دهم مهرماه 1359، وارد شهر شده و به سامان دادن آن و پاکسازی عوامل خودفروخته
و خائنی که دشمن را در اشغال منطقه و شهر یاری رسانده بودند، پرداختند. دشمن با
اشغال سوسنگرد و تغییر نام نام آن به "خفاجیه"، با استفاده از عوامل
گروهکهای ضد انقلاب و خلق عرب، اقدام به نصب فرماندار و شهردار و سپردن شهر به آنان نموده
و نیروهای خود را در بالای ارتفاعات اللهاکبر مستقر کرده بود که با عقبنشینی اجباری
از منطقه سوسنگرد و تسلط نیروهای خودی، افراد وطنفروش پاکسازی و محاکمه گردیدند.
پس از استقرار کامل نیروهای خودی در سوسنگرد، پس از غروب
آفتاب، چند نفر از مسئولین سپاه خوزستان از جمله آقای غیوراصلی جهت شناسایی منطقه
و آخرین مواضع دشمن پس از عقبنشینی، با یک دستگاه خودرو به طرف شهر بستان حرکت
میکنند. با توجه به تاریکی و رانندگی با چراغ خاموش، در یکی از پیچهای جاده در
حوالی روستای دهلاویه، خودرو از روبهرو با یک خودرو کمپرسی برخورد نموده و راننده
در صحنه تصادف به شهادت رسیده و دو سرنشین دیگر مجروح، ولی آقای غیوراصلی که پشت
سر راننده نشسته بوده، نیز به شدت مجروح و در بیمارستان به شهادت میرسد.
دستاوردهای شبیخون
شهید غیوراصلی
1-
برهم زدن کامل طرح و مانور و نقشه دشمن در منطقه.
2-
محروم کردن دشمن در رسیدن به اهواز و سقوط آن.
3-
شناخت نقطه ضعف ارتش عراق نسبت به اتکاء به زرهی و عمل در روز.
4-
خلاقیت و نوآوری با اجرای تاکتیک عملیات شبانه علیه دشمن و مبنا قرار دادن آن در
دفاع مقدس.
5-
امکان وارد نمودن ضربه به دشمن با حداقل امکانات با استفاده از نقاط ضعف دشمن.
دیدگاهی ثبت نشده، شما اولین نظر را بنویسید!