اهداف سیاسی- نظامی نبرد در فاو
روز اول عملیات، سرپل گیری مطمئن
صبح روز دوّم، دفاع محكم همراه با هجوم
استراتژي تهاجم دفاعی عراق(دفاع متحرک)
کلیات آمار مصارف در جبهه ایران
عملکرد نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران:
عملکرد نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران:
نقطه عطف سوم: آتش پشتیبانی و پدافند
نقطه عطف چهارم: نصب پل بعثت بر روی اروند
پس از عملیات بیتالمقدس، تا پایان عمليات بدر، آنچه در جبههها حکمفرما شد انفعال عراق و برتري جمهوري اسلامي ایران بود. اما هیچیک از عملیاتهای انجامشده در مقطع پس از فتح خرمشهر تا فاو، داراي نتايجي نبودند كه بتوانند برتري تعيينكنندهاي را نصيب ايران كنند. تا این که دو عمليات آبیخاکی نیمه موفق در سالهای1362و1363، به اجرا درآمد و پس از این تجربه گرانسنگ، عمليات والفجر 8 در 20بهمن 1364 در چارچوب استراتژي «پايان جنگ» توسط سپاه پاسداران آغاز شد. طی سالهای 1361 تا 1364 دو نوع راهبرد نظامي بهوسيله عراق و ايران اتخاذ گرديد:
- عراق پس از شکست در خرمشهر راهبرد «دفاع مطلق» را در زمين برگزيد و در هوا و دريا از استراتژي هجومي تبعيت نمود.
- ایران(سپاه) پس از عدم الفتح عمليات والفجر مقدماتي و والفجر يك، ابتكار جديد انجام عمليات در مردابهاي هورالهويزه و اجتناب از جنگ در زمين پرموانع را وارد جنگ نمود. عمليات خيبر و بدر نمونههاي مشخص این استراتژی ، موجب انفعال عراق و ايجاد نگراني در ميان حاميان منطقهاي و بينالمللي او گرديد. با این استراتژی و با کسب تجربة عمليات در هور ، جمهوري اسلامي زمينه عملیات والفجر8 را فراهم نمود.
وجه تمايز نبرد در فاو، تاکتیک منحصربهفرد عبور شبانه از رودخانهی پرتلاطم اروند و ورود به سواحل مسلح خاک دشمن و پیامدهای سیاسی نظامی آن بود. فعالیتهای گوناگون مهندسی مثل نصب انواع پل بر روی رودخانههای اروندرود و بهمنشیر، احداث جادههای نظامی مختلف به شکل آنتنی در میان نخلستانها و در عقبهها و نیز احداث مواضع گوناگون توپخانه در زمینهای سست باتلاقی و همچنین ایجاد سایتهای موشکی پدافند هوایی و..... این تمایزات را با حملات پيش از عمليات والفجر هشت برجستهتر میکرد.
شبهجزیره فاو دومين شهر بندري عراق پس از امالقصر, در شمال خلیج فارس و در منتهیالیه جنوب کشور عراق و تنها ساحل اين كشور به سمت دریاست. مثلثی که دو ضلع آن را آب دریا فراگرفته. رأس این سه ضلعی، منطقه رأس البیشه ، قاعدهاش کارخانه نمک و دو ساق دیگرش سواحل اروند و خور عبدالله میباشد. ارتباط محدود و نیم بند عراق با آبهای آزاد از طریق این مثلث و تنها راه دریایی آن كشور، منطقهی "رأس البیشه" است. اين شهر از جنوب به خلیج فارس، از شرق به اروندکنار و از غرب به خور عبدالله محدود میشود. فاصله اين شهر با خليجفارس حدوداً دوازه كيلومتر بوده جادههای البحار، بصره و امالقصر تنها راههای مواصلاتی هستند که در خاک عراق با فاو مرتبطاند. این شهر مسکونی ، اسکلههای آن و نیز تأسیسات صنعتی و نفتی این منطقه تماماً پس از شروع جنگ به لحاظ اینکه در معرض تعرضات هوایی و آتش توپخانه جمهوری اسلامی قرار داشتند عملاً دچار ضایعاتی شد و قابل بهرهبرداری نبود و در زمان جنگ شهرها، خالی از سکنه و کاملاً نظامی بود. اقتصاد عراق وابستگي شديدی به صادرات نفت داشت. یکی از مهمترین عوارض منطقه فاو، تأسیسات نفتی موجود در آن بود. این تأسیسات و اسکلههای موجود در ساحل اروندرود جهت پهلو گرفتن نفتکشها اهمیت بسزایی به این شهر داده بود. مجموعاً 56 تانکفارم در اطراف این شهر، نفت خام مناطق رمیله – زبیر و هورالحمار را در خود جای داده و از آنجا در 4 اسکله موجود در ساحل اروند به نفتکشها منتقل و بهوسیله دو سری لوله به اسکلههای البکر و العمیه جهت صدور به خارج منتقل میشدند. این شهر دارای مراکز صنعتی و خدماتی در حد متوسط بود، کارخانه برق شهر، در مقابل نهرهای سعدونی، رفیع و ابوشانک ایران قرار داشت. اكثر ساكنان اين شهر از كارمندان و كارگران شركت نفت بوده و تعداد قليلي از سكنه را نيز كشاورزان, ماهيگيران, كارگران بندر و دكانداران تشكيل ميدادهاند كه پس از جنگ مجبور به تخليه شهر گشته و اكثراً در شهر بصره سكنا گزيده بودند. از مراكز اقتصادي این منطقه، ميتوان از اسكلههاي زیر نام برد:
- اسکله معامر (چهار چراغ). که مورد بهرهبرداری کشتیهای نظامی و تجاری قرار میگرفت. اين اسكله به فاصله دو كيلومتر از شهر فاو و در شمال آن قرار گرفته و بزرگترين اسكله شهر بود.
- اسكله چهارچراغ. در انتهاي جزيره معامر داراي تأسيسات بندري متعددي بود. 11 لنگرگاه جهت توقف كشتيهاي تجارتي نشانگر وسعت و گستردگي اين اسكله بود. پس از شروع جنگ اسكله فوق به دژي نفوذناپذير تبديل شد.
- اسكله عبدالكريم: در منطقه جنوب فاو دومين اسكله تجاری با اهميت عراق در منطقه بود.
بهجز فاصله رودخانه تا جاده اول فاو – البحار که خاک قابلیت کشت دارد، مابقی خاک منطقه، شورهزار است و با کمترین بارندگی لغزنده و چسبنده میشود و تردد هرگونه خودرو وسایل سنگین در آن تقریباً غیرممکن میگردد. لذا زمین فاو به دلیل نمک زار بودن، در اکثر جاها باتلاقی است و بهجز عوارض مصنوعی مانند جاده، خاکریز، سیل بند و سکوهای پرتاب موشک، خالی از هرگونه پستی و بلندی است. ازاینرو دریاچه نمک و سیل بندهای متعدد آن مهمترین عوارض منطقه بهحساب میآیند. بارزترين شاخصه منطقه عمومی فاو, رودخانه اروند، از به هم پيوستن دو رود دجله و فرات تشكيل شده و به موازات رودخانه بهمنشير از شمال به جنوب جريان داشت. در حاشيه غربي و شرقي اين رود ـ كه يكي از بزرگترين رودهاي دنياست ـ زمين دو كشور عراق و ايران قرار گرفته است. علاوه بر دجله و فرات، رودخانههای کارون و کرخه نیز از اروند انشعاب يافته حرکت جزر و مد آن در هر شش ساعت معکوس میشود. آب این رودخانهها از طریق اروند به خلیج فارس سرازير میشود و مثل سایر رودخانهها، آب شیرین در آن جریان دارد. منطقهای كه انجام عملیات در آن مدنظر بود بین رودخانه اروند واقع در جنوب استان خوزستان و دریای خلیج فارس و خور عبدالله در کشور کویت قرار داشت و تحت تأثیر جزر و مدّ آب خلیج فارس و رطوبت دائم حاصل از آن و نیز نهرهای منشعب از اروندرود بود. بررسی وضعیت دقیق جزر و مد برای عملیات بسیار ضروری بود. در شرایط مد رودخانه، تمام نهرها و نخلستانها به مدت حدود شش ساعت پر از آب میگردید و به هنگام جزر تمام نهرها خالي از آب شده، امكان عبور قایق در آنها ميسر نبود. اختلاف ارتفاع آب در پایینترین حالت جزر و در بالاترین حالت مد 5 /3 متر بود. لذا چهار جریان آبی را تشکیل میدهد که عبارتند از:
الف) حرکت شمال به جنوب که از خرمشهر به سمت خلیج فارس است.
ب) حرکت جنوب به شمال كه آب از دهانه خلیج فارس به سمت خرمشهر باز میگردد.
ج) بالا آمدن سطح آب دریا و رودخانه یعنی مد.
د) پایین رفتن سطح آب دریا یعنی جزر.
ساحل خودی و دشمن در رودخانة اروند باتلاقی و لجن زار بود و این وضعیت حوزه عمل غواصهای مهاجم و پهلوگیری قایقها را محدود میکرد. عمق آب رودخانه اروندرود، که از دریای خلیج فارس تأثیر میپذیرفت بهطور متوسط به 8 متر و بعضاً ارتفاع آب در عمیقترین قسمت رودخانه به 25 متر میرسد. بهطوری که کشتیهای 30 هزار تني در آن تردد میکردند. به دلیل عدم لایروبی و سپس بروز جنگ، تردد کشتیها در آن، متوقف و مستلزم آبنگاری جدید بود. از میان بيش از هزار نهر و كانال که از اروند رود منشعب گردیده است، تعداد 403 نهر در سواحل ایران و 729 نهر در خاك عراق به سمت غرب و جنوب غرب وجود داشت. 39 نهر برای استتار قایقها در زمان قبل از آغاز عملیات و نیز بهمنظور تأمین لجستیک و اسکلهسازی بعد از عملیات مورد استفاده قرار گرفت. این معابر مویرگی در ساحل خودی، که از نهر قاسمیه در منتهیالیه جزیره آبادان در دهانه اروند شروع و به نهر سید یوسف در منتهیالیه خط حد راست منطقه عملیات والفجر8 ختم میشد، هر یک بهمثابه خنجری آماده برای فرو بردن در دل دشمن بهحساب میآمد. در ساحل رودخانه، پوششی از چولان (بوتههای بلند) و نیزار است که هر چه به سمت دهانه اروند نزدیکتر میشویم عمق آنها افزایش مییابد، منهای آن قسمت از ساحل در پیچ رودخانه که فشار اصلی آب به آن وارد میشود. ارتفاع چولانها حداکثر 2 متر و نیزارها 3 الی 4 متر است بهگونهای که بهراحتی میتوان در میان آنها مخفی شد. حداكثر عمق پوشش نخلستاني منطقه، در دو كناره رودخانه هفت و حداقل آن سه كيلومتر ميباشد. اين نخلستانها قبل از جنگ از مراكز عمده كشت خرما به حساب ميآمد و پس از شروع جنگ و تخليه مردم از منطقه، به صورت جنگلي درآمد و خاصيت اوليه خود را از دست داد. روييدنيهايي دیگر، نظير "ني" و "بردي" حجم بسيار كمي از منطقه را در بر ميگرفت. مقدار بارندگي در اين منطقه از ساير مناطق كمتر که در صورت رعد و برق از شدت ريزش زيادي برخوردار بود. فصل بارندگي از اوايل آذرماه شروع شده و تا آخر فروردين ادامه پيدا ميكرد. میزان بارندگي در ماههاي آذر, دي و بهمن شدت یافته و اكثراً موجب طغيان رودخانهها ميشد.
علاوه بر آرایش دفاعی دشمن و عوارض مصنوعی زمین، مانند انواع مين، خاکریز، سیمخاردار، میلههای خورشیدی شکل، منطقه عمومي فاو به دلیل برخورداری از عوارض طبیعی متنوع ازجمله رودخانه، نهر، نخلستان، باتلاق، چولان، ساحل، نمک زار و دشت از سرزمینهای پیچیده جنگی و عملیاتی بود. ازاینرو تردد خودروها و ادوات جنگی بهجز از طریق سه جاده اصلی آسفالته بهسختی صورت میگرفت، به همين دليل در بسياري از نقاط اين سرزمين، تراکم بیشازحد یگانهای نظامی موجب آسیبپذیری آنها میگردید. اروندرود بهعنوان يكي از عظیمترین موانع بهواسطه نزدیکیاش به دريا غیرقابل مهار بود. جهت جلوگيري از نفوذ رزمندگان اسلام به مواضع نظامیان بعثي، موانع مصنوعی متعددی ايجاد شد که شامل موارد زير بود:
1- سیمهای خاردار خیمهای، حلقهای و رشتهای. در فاصله نزديكي از موانع اول، 3 رديف سيمخاردار حلقوی و تکرشتهای نزدیک به هم به وسيله نبشي قرارگرفته و در رديف سوم، مینهای منور تلهای بر روي نبشیها بسته شده بود. بعد از 3 رديف سيمخاردار حلقوي يك رديف سيمخاردار حلقوي مثلثي ( دو حلقه در زير و يك حلقه بر روي آن) قرار داشت. به فاصله تقريبي 30 متر از موانع خورشيدي رديف اول، سیمهای خاردار حلقوي، يك سري موانع خورشيدي 8 پر ديگر به ارتفاع نيم متر و به صورت رديف ، بهموازات يكديگر و به عرض 6 متر قرارگرفته، در فاصله نزديك به آن يك رديف سيمخاردار حلقوي مثلثي ديگر نصب شده بود. بعد از سه حلقه سیمخاردار مثلثي مجدداً 3 متر سیمخاردار حلقوی تکرشتهای كه به وسيله نبشي بر روي زمین کوبیده شده بود قرار گرفت.
2- در آخرين حد جذر آب رودخانه، يك رديف موانع خــــــورشيدي در اندازه و با تعداد میلههای مختلف تعبيه گرديده بود. اين خورشیدیها که بر روي شاخکهای آنها به فاصله هر متر با یک مين منور، تلهگذاری گرديده بود، در موقع مد كاملاً به زیرآب رفته و پنهان میشدند.
3- مینهای منور و ضدنفر تلهای
4- شبکههای ناپالم (آتشزا ) در داخل آب كه با جذر و مد رودخانه زیرآب میرفتند.
5- سدبند: اين سدبندها درگذشته توسط مردم بومي جهت جلوگيري از گل و لای و علفهای موجود در آب به داخل نخلستان در هنگام مد احداث شده بود که بعدها برای استفاده نظامی توسط دشمن تقويت گرديد. ارتفاع آنها از 5/1 الي 2 متر و عرض تا 80 سانتيمتر، چون سدبندهای اوليه، سست بودند، بهوسیله نخلهای بريده شده و کیسههای خاك و بشکههای 200 ليتري ترميم گرديدند. در پشت اين سدبند، سنگرهايي تعبيه شده بود.
6- سيلبند سراسري: با عرض 8 متر و ارتفاع 5/1 الي 2 متر كنار ضلع جنوبی جاده فاو-ام القصر احداث شد و تقريباً 4 متر از جاده فاصله داشت. دشمن قبل از عمليات در كنار ساحل اقدام به احداث سیل بند كمربندي از رأس البيشه تا نهر ابوفلوس ( ابوالخصيب) و سیل بندهای مقطع به صورت ( ب) شكل، با فاصلههاي معين از يكديگر در پشت سيل بند نمود با مشخصات: با عرض 9 تا 10 متر در پايين و همسطح با زمین و 5 تا 5/5 متر در بالا و سطح فوقانی (ب) شکل. اين سيل بند به وسيله غلطك كوبيده و در آن سنگرهاي تجمعی و نگهباني با استفاده از گوني خاك و در بعضي از جاها به ابعاد عمق يك متر الي 5/1 ساختهشده بود.
7-سیل بندهای ( ب) شكل: به طول 600 متر با دو بازوي 100 متري، عرض بالا 6الي 7متر و عرض پایین الی 12متر و ارتفاع 5 متر و جاده پشت آن 5 الي 6 متر عرض داشت. فاصله بين سيل بندها 1500متر بود و سنگرهايی بافاصله تقريباً 15 الي 20 از هم در داخل آنها قرار داشت. راه ارتباطي سنگرها، كانال و سنگرها به ترتيب آرپیجی، تيربار، نگهبانی و تجمعی بود. عرض راه ارتباط داخل كانال 50 تا80 سانت و عمق آن يك الي 5/1 متر بود.
8-سيل بند خط دوم: اين سيل بندها که فاصله خالي بين سيلبندهاي ( ب) شكل را میپوشاند به عرض بالاي 6 متر و پايين 8 متر با ارتفاع 1 الي 5/1 متر و بافاصله تقریباً1500 متر از مواضع ( ب) و در پشت آنها واقع شده بود.
9-سيل بند شمال جاده فاو بصره: اين سيل بند قبل از عمليات احداث شد و از كناره جاده فاو -ام القصر شروع و به كناره شرقي جاده ام القصر-بصره منتهي میشد. طول آنها 13 كيلومتر وعرض آن 6 الي 8 متر و ارتفاع 5/1 تا 2 متر بود. بر روي اين سیل بند تردد خودرويي صورت میگرفت.
10- احداث مواضع جديد توپخانه با ارتفاع تقريبي5 متر در زمينهاي شمالي و جنوبي جاده استراتژيك و نیز ( ب ) شكل ها.
11-کانالهای ارتباطي: كه در ضلع شرقي و غربي جاده مملحه از كارخانه نمك تا خورعبدا...، براي تغذيه آب كارخانه نمك احداث گرديد. این کانال با عرض 10متر و به عمق 5 متر که در 5/2 كيلومتري كانال، از طرف خور بهطرف كارخانه دريچه هاييجهت کنترل آب تعبيه شده بود. انتهايكانال در 2 كيلومتری خور عمق آن تقریباً 12 متر بود. كانال دیگری به طول 5/13 كيلومتر و عرض و عمق 2 متر بهموازات جاده آسفالت مرزي بعد از شروع عمليات در منطقه دشمن احداث و از آنجا به نهر ابوعلي متصل شد و نهايتاً به اروند متصل گردید. همچنین موانع موجود در دهانه و طرفين نهرهاي بين سيل بند سرتاسري و اروند عبارت بودند از:
رديف اول: در قسمت ساحلي و دهانه نهر ، يك رديف موانع خورشيدي فرو رفته درهم و هشت پر به ارتفاع 5/1 متر از مركز كه در زمان جذر حدود دو سوم اين موانع بالاتر از آب قرار میگرفت و در زمان مد كاملاً زیرآب میرفت. اين موانع بهطور سرتاسري جهت جلوگيري از ورود قايق به داخل نهر و نخلستانها در دهانه نهر نصب و تعبيه گرديده بود.
رديف دوم: سیمهای خاردار حلقوي دو طبقه كه به وسيله پایههای فلزي در عرض نهر و به فاصله حدوداً 40 متراژ موانع خورشيدي و بهموازات آنها مهار شده بود. علاوه بر آن سیمهای خاردار متراكم از قبل نيز وجود داشت.
رديف سوم: با فاصله 20 متر از سیمهای خاردار اول يك رديف سیمخاردار حلقوي دو طبقه كه به وسيله نبشیهاي فلزي مهار و نصب شده بود.
رديف چهارم: به فاصله 20 متر از سیمخاردار دوم يك رديف سیمخاردار حلقوي دو طبقه نصب گرديده بود. در دو ضلع نهر از ابتداي ساحل تا دامنه سيل بند سراسري ، يك رشته موانع خورشيدي در هم فرو رفته و در جلوي اين موانع 3 رديف سیمخاردار حلقوي بهموازات يكديگر از دامنه تا ساحل اروند به وسيله پایههای فلزي، کار گذاشته و به فاصله 5/2 متر از يكديگر مهار شده بود. در انتهاي نهر در دامنه سیل بند با همين كيفيت موانع خورشيدي نصب و فاصله بين آنها به وسيله سیمخاردار پر شده و مینهای منور به فاصله 7 متر از هم بر روي موانع خورشيدي در چهار طرف نهر نصب شده بود.
در خاکریز اول ساحل غرب اروند، سنگرهايی با فاصله 10 متر از يكديگر وجود داشت كه عموماً با ابعاد 5/1 متر و طول 2 متر و با ارتفاع 2 متر از جنس بلوك سيماني و سقف با لولههای فلزي و پلیت انباشته از خاك احداث گرديده بود. در فاصله بين اين سنگرها 2 الي 3 موضع آرپیجی و نارنجکانداز به عرض يك متر در داخل خاکریز با عمق حدود يك متر بود. سنگرهاي اجتماعي هم با فاصله 6 متر از خاکریز به ابعاد 3×2 و ارتفاع 180 سانتیمتر و با سقف تيرهاي چوبي و تنه درختان خرما و پلیت احداث شده بود.
در غرب اروندرود سيل بند سراسري به ارتفاع 5/2 متر و عرض زميني 8 متر و سطح فوقاني چهار متر از جنس خاك بهطور سراسري احداث گرديد. در وسط آن كانال ارتباطي به عمق 5/1 متر و عرض يك متر بهصورت مقطع حفر شد و سنگرهايي به ابعاد 4×4 و ارتفاع 180 سانت مسقف با تيرهاي فلزي و پلیت و خاك با فاصله 50 متر از يكديگر ايجاد شد. در ضلع غربي سيل بند و بهموازات آن جادهای به عرض 5 متر و ارتفاع يك متر بهطور سرتاسري از جنس خاك كوبيده شده بود. در غرب جاده مواصلاتي و با فاصله 15 متر ، موانع سیمخاردار حلقوي 3 رديفه كه دو رديف آن دو طبقه و با فاصله 20 متر از آن مانعي به همين كيفيت بهطور موازي و سرتاسري بود. به فاصله 5 متري غرب اين موانع، موانع فرشي ( شطرنجي خاردار ) به كيفيت موانع شرق سیل بند سرتاسري وجود داشت. اتاقهای بلوكي با ابعاد 4×3 و ارتفاع 180 مسقف به پلیت و خاك در بدنه اين سیل بندها با فاصله 50 متر از يكديگر مقر فرمانده گردانها بود. در ضلع شرقي جاده البحار 13 تپه با فاصله 1000 تا 1500 متر از هم احداث شد كه از بعضي از آنها بهعنوان دیدهبانی و بعضي ديگر بهعنوان پدافند هوايي استفاده میشد و فاصله تپهها از جاده عموماً 200 الي 400 متر بود.
تا سال64 بهرغم اینکه سرزمینهای اشغال شده ایران از دست دشمن آزاد شده بود برای پایان جنگ چارچوبی تعیین نشده بود. تا آن زمان عراق اعلام نکرده بود که قرارداد 1975 را میپذیرد. سازمانهای بینالمللی و دیگر کشورهای خارج از شورای امنیت پیشنهادی در چارچوب خاتمه جنگ و در راستای تأمین حداقل خواستههای ایران که "چه کسی جنگ را آغاز کرد؟"ارائه نکرده بودند. طبق نظر مسئولین سیاسی اگر ایران در موضع برتری نظامی نسبت به رژیم بعثی عراق قرار نمیگرفت راه حل سیاسی و امکان توافق وجود نداشت. ارتش شکستخورده عراق در جبههها، جنگ را به دریا و شهرها کشانده بود. تنها پاسخ ایران به اين فشارها، انجام عملیات نظامی بود. از نقطهنظر سياسي در سال 1364 هر تلاش نظامی از سوی ایران برای خاتمه جنگ اجتنابناپذیر بود. عدم وجود جناح براي حمله، ضعف سيستم ضد هوايي ايران، استفاده پرحجم دشمن از انواع آتش توپخانه و سلاح شيميايي، انتخاب عمق زياد در طراحي عمليات و نیز فعال شدن جریانهای صلحطلب داخلي مزید بر علت شد تا تاکتیکهای جدیدتر در دستور کار قرار گیرد. مسئولین سیاسی تصور میکردند که با انجام عملیاتهای نظامی مؤثر میتوان با تصرف منطقهای از عراق شرایطی را فراهم کرد تا جنگ در شرایط برتر به پایان برسد. در سال64 ارتش بعثی كاملاً بر قوای ایران برتري داشت. دولت عراق، حدود 14 میلیارد دلار برابر نیمی از تولید ناخالص داخلی سالانه خود را صرف خرید تسلیحات و جنگافزارهای مختلف و همچنین فناوری ساخت سلاحهای موردنیاز و هزینههای جنگ كرده بود. در این سال استعداد نیروی هوایی آن کشور حدود 600 فروند از انواع هواپیماهای بمبافکن و شکاری شامل انواع هواپیماهای توپولف، انواع میگهای جنگنده 21، 23، 25 و هواپیماهای جنگی سوخوی 5 و 22 و جنگنده بمبافکنهای میراژ F1 و هواپیماهای مخصوص حمل موشکهای ضد سطحی به نام سوپراِتاندار بود که از کشور فرانسه به همراه خلبان در اختیار گرفته بود. استعداد عملیاتی نیروی هوایی عراق، به چهار برابر نیروی هوایی ایران رسيده بود. کمکهای مالی کشورهای عربی به عراق ازجمله عربستان سعودی، امارات، کویت و ... کماکان ادامه داشت. رژیمهایی مانند مصر و اردن از نظر سیاسی، تبلیغاتی و کمکهای نظامی در کنار صدام بودند. حمایت کشورهای اروپایی از رژیم بعثی در زمینه صدور تسلیحات به این کشور افزایش یافت بهطوری که فرانسه علاوه بر هواپیماهای میراژ 2000-F1، بمبهای لیزری و موشکهای ضد رادار بهمنظور ایجاد توانایی در ارتش بعثی برای حمله به پایانههای نفتی ایران و نیز کشتیهای نفتکش را در اختیار این رژیم قرارداد. کشور آلمان نیز بر صدور فناوری ساخت سلاحهای شیمیایی به رژیم صدام افزود. شوروی نیز کماکان تسلیحات پیشرفته خود ازجمله انواع هواپیماها، بالگردها، تانکها و نفربرها و موشکهای زمین به زمین دوربرد را در اختیار رژیم عراق قرارداد. این در حالی بود که حتي شوروی تا پايان جنگ از كمترين كمك تسليحاتي به ایران فروگذار كرد. اولین پرواز هواپیماهای پیشرفته میگ29 در روز 13/10/1364 در آسمان ایران شناسایی شد. پس از مدتی شوروی هواپیماهای دورپرواز سوخوی24 هم در اختیار عراق گذاشت. رژیم صدام توانست از کشور اتریش توپخانه صحرایی با برد بیش از 45 کیلومتر دریافت کند و جنگ را در خلیج فارس از طریق حمله به نفتکشها ، بنادر نفتی ایران و به تأسیسات نفتی در جزیره خارک گسترش دهد. از طرفی سعی کرد برای وارد کردن فشار روانی بر مردم ایران، به جنگ شهرها ادامه دهد. در اوایل سال 1364 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، طرحی ارائه داد که بر اساس آن سپاه و ارتش هر کدام به صورت جداگانه و با فرماندهی واحد ، منطقه عملیات بزرگ بعدی را مطالعه نموده و طراحي كنند. منطقه فاو از تاریخ 23/02/1366 به دلیل ملاحظات و ضرورتهای سیاسی برای کسب پیروزی، مورد توجه قرار گرفت. طبق نامه 12/3/1364 فرمانده کل سپاه خطاب به: "سرور مکرم حضرت حجه الاسلام و المسلمین جناب آقای هاشمی رفسنجانی" نگاه طراحان حمله به فاو، انجام عملیات محدود است. از اینرو قرارگاه خاتم طی مدت سه ماه (تیر، مرداد، شهریور) و در هفت جلسه ذیل موضوعاتی از قبیل تحویل گرفتن خط از ارتش و تحت کنترل گرفتن ژاندارمری و هماهنگی واحدهای مهندسی و حفاظت و تا حدودی طرح مانور، پیگیریهایی صورت داد. در این سه ماه، پیشرفت و بحث مهمی در زمینه طرح مانور عملیات انجام نشد، زیرا با روند فرعی بودن عملیات فاو ، ضعف و کندی طبیعی بود. در این جلسات، فرماندهان بدون بحث و بررسی درباره جزییات طرح فعالیتهای اجرایی قرارگاهها را بازگو میکردند. هر یک از قرارگاهها با انجام کارهای ستادی در زمینه تحویل دادن خط حد و تعیین اهداف یگانهای عملکننده و همچنین پیشبینی و برآورد نیرو امکانات موردنیاز بهمرور به نتایجی رسیدند. قرارگاههای کربلا و نوح هر یک در منطقه عملیاتی فاو (خط حد اسکله چهارچراغ)با یگانهایی که در اختیار داشتند، طرح مانورهایی را مشخص و قرارگاه کربلا تا 85 گردان و قرارگاه نوح 60 گردان برآورد کردند. قرارگاه سلمان نیز پس از گرفتن مأموریت در جزیره مینو، در طراحی مانور 65 گردان نیرو، برآورد کرد. گسترش عملیات دریا و اضافه شدن اسکلههای البکر و العمیه به اهداف عملیاتی اصلی (فاو) موضوعی بود که در کنار بهکارگیری امکانات و تجهیزات نیروی دریایی ، نقل و انتقالات دریایی، انهدام شناورهای دشمن و خصوصاً بستن دهانه خلیج فارس موردنظر قرار گرفت. رفتهرفته در خلال تبادلنظر و مکاتبات بین سران نظامی و سیاسی، مقیاس عملیات فاو از سطح یک عملیات محدود به عملیات گسترده، ارتقا یافت. از نقطهنظر فرمانده عالی جنگ، هدف از عملیات پیشرو، بندر ام القصر بود، هدفگذاریای که شرط تحقق استراتژی: "جنگ تا یک پیروزی" برای پیشبرد روند صلح قلمداد میگردید. در آبان ماه64، بهموازات پیشرفتهای حاصله در طرحریزی مانور ، مشکلات و ابهامات نیز در رفع کمبودها و حل شدن مسائل اساسی جنگ و از طرفی بروز تردید و ابهام و تمایل به توقف کار در منطقه فاو مطرح شد. تأمین آنچه مسئولان نیروی زمینی سپاه برای موفقیت عملیات گسترده ضروری میدانستند عبارت بود از: وجود حداقل 150 گردان نیرو، تأمین بیش از یک میلیون گلوله توپ، تأمین سلاحهای ضد زره بهاندازه کافی، حداقل 3000 موشک تاو، اجرای تک پشتیبانی در جزیره مینو، شرکت مؤثر نیروی هوایی، پدافند هوایی و هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران در پشتیبانی از عملیات تحت کنترل فرماندهی کل سپاه.
در مورخ 30/07/1364 مشاور فرمانده کل سپاه ، اولین چالش جدی را پیش کشید: غلامعلی رشید: هواپیماهای دشمن مثل (عملیات) بدر میآیند، آتش پرحجم ریخته خواهد شد، سلاح ضدتانک هم بسیار کم است و هیچ حرکتی در جای دیگر نمیتوانیم داشته باشیم، چون نیروها را نیاز داریم. از روز سوم عملیات فقط باید با نیروی در خط بجنگیم، هیچ چیزی دیگر نداریم و نیروها تلف خواهند شد. ما اگر آتش داشته باشیم، روی توپخانه دشمن تأثیر دارد و آتش آن کم میشود، ولی نداریم. در طول این چند سال جنگ به این نتیجه رسیدیم که دو برابر نیروی عملکننده احتیاط میخواهیم.
علی شمخانی: پس تو میگویی برویم صلح بکنیم؟
غلامعلی رشید: من میگویم 150 گردان، شما میگویید نمیدهم، لذا صلح میشود! در جنوب هدفهای ارزشمند همه 150 گردان به بالا میخواهد»
در این مباحث تأکید اصلی برتامین نیرو برای حفظ و نگهداری منطقه تصرفشده و ادامه عملیات پس از تهاجم اولیه بود. ولی بالعکس محسن رضایی با جایگزین و پیشبینی امکانات و حجم آتش زیاد خصوصاً تمهید مهمات توپخانه و ادوات، اعتقاد داشت میزان نیروی برآورد شده و مورد انتظار فرماندهانی امثال رشید برای پدافند و مقابله با پاتک دشمن درست نیست. 25 روز از این مشاورهها و بحثهای طولانی سپری گشت. بهاستثنای پیگیریهای مهندسی، اقدامی برای عملیات در فاو انجام نگرفت. تا آن موقع محسن رضایی یکسره در قرارگاه به سر میبرد و بهاستثنای جلسات، در تنهایی خود و در محوطه قرارگاه پیوسته قدمزنان فکر میکرد. نگرانی در چهره وی بسیار نمایان و مشخص بود. او اکثر مطالب خود را کتباً و با عنوان نیروی زمینی، منتقل میکرد و سعی بر این بود که او مستقیماً در کارها دخالت نکند. به بهای تعویق دوماهه عملیات، آمادگی برای اجرای عملیات فاو با قوتی بیش از گذشته در دستور کار قرار گرفت اما پس از این وقفه دیگر فرمانده کل سپاه خود شخصاً هدایت کلیه امور را به دست گرفت. اواخر پاییز 64 مسئله جنگ، بغرنج شده بود. در تاریخ 21/08/1364 مشورتهای بسیاری در بین فرماندهان تا سطح لشکرها برای رسیدن به نتایج قطعی آغاز و سایر مباحث متوقف و عملیات محدود به حاشیه رانده شد. فرمانده سپاه در جلسه 24/08/1364 گفت: " محسن رضایی: در استراتژی جنگ ما با عراق که بخشی از استراتژی دفاعی ماست- جنگ درازمدت یعنی شکست . جنگ با عراق بایستی مستمر ، سریع و موفقیت در برداشته باشد، اما اگر وقفه بیندازیم و از توان فعلی استفاده نکنیم به ضرر ما است. اگر یک نیرویی میآید، حتماً باید از نیرو استفاده کنیم. ما در کنار یک عملیات باید حتماً عملیات محدود را انجام دهیم و یک منطقه دومی هم در نظر داشته باشیم که اگر به هدف اول نتوانستیم برسیم، منطقه دوم را حتماً انجام بدهیم، که وقت را از دست ندهیم. منطقه دوم کوچکتر و محدودتر باشد. اگر بتوانیم عملیات بزرگ انجام دهیم، دیگر نباید محدود انجام دهیم.، کارهایی که بایستی انجام دهیم: اول، آماده کردن زمین خودی توسط لشکرها. نظرات فرمانده لشکرها مثبت است، نگرانی آنها، زمان است که عجله نکنیم. دوم، بحثهای جزئی مانور که شامل چهار مسئله است: عبور. شکستن خط. پاکسازی. پدافند. سوم، توجیه و مانور یگانها. در این عملیات میخواهیم بهعنوان یک مسئله جدید استفاده کنیم و آن توجیه گردان، گروهان و دسته از طریق مانور کردن است. از طرف دیگر، ما باید یک طرح فریب بریزیم. منظور غافلگیری کامل نیست، چون نمیتوانیم؛ مهم ایجاد تردید و ابهام در دشمن است. بهترین فریب این است که یک فریب نزدیک داشته باشیم که در سپاهی (یکی از سپاههای دشمن) که با شما درگیر است، تزلزل ایجاد کند و یک فریب دور که کل ارتش عراق را به خود جلب نماید. مسئله دیگر، آماده کردن عملیات محدود است که الآن دو مورد هست (امالرصاص و جنوب چزابه در هور) ولی این کافی نیست، لشکرها بیکار هستند، فرمانده لشکرها ناراحتند.»
سکوت سایر فرماندهان یعنی پذیرش این نتیجهگیری توسط آقا محسن! اگر چه در گفتگوهای بدون حضور وی، نظرات و صحبتها از واقعیت دیگری خبر میداد. فرمانده قرارگاه نجف بیش از دیگران به مخالفت پرداخت و تاثیرگزاری بیشتری داشت. فرمانده عالی جنگ در یادداشتهای خود جمعبندی كوتاهی از جلسات روزهای 20 و 21 دی ستاد قرارگاه خاتم نوشته است: « بعضی از نیروها كمی بهانهجویی میكنند، شاید فكر میكنند در این عملیات نمیتوانند بدرخشند.»
برخی دیگر از فرماندهان خوشنام و برجسته همچنان بنا بر تجربیات قبلی خود بر مخالفت شان پابرجا ماندند. اینان مقرر شد در مراحل آمادهسازی و تهاجم اولیه فاو حضور نیابند. بهطور کلی وضعیت ویژهای رویاروی فرماندهان عملیاتی سپاه قرار داشت. از سويی عوامل مثبت نوید پیروزی و پیدایش سرآغاز جدیدی در جنگ میداد و از سوی دیگر موانع برجسته خودنمایی میکرد که هر کدام در جای خود میتوانست نقش بازدارندهای را در توقف کار و احیاناً عدم الفتح در عملیات ایجاد نماید. تفاوت دیدگاههای ارتش و سپاه پیرامون چگونگي فرماندهي و اداره يك عمليات، نحوه سازماندهی و...،كه لازمه قدرت متمركز براي وارد كردن ضربه اساسي به دشمن بود مزيد بر علت میگردید. گرچه در آن زمان با تشکیل " فرماندهی جنگ"، آقای هاشمی رفسنجانی در بهکارگیری توأمان سپاه و ارتش نقش مهمی ایفا نمود و برای کاهش اختلافنظرها تلاش کرد، اما ستادی که بتواند با آشنایی نسبت به مقدورات و توانائیهای طرفین این دو سازمان را در امر طراحی عملیات بزرگ و در صحنه عملیات هماهنگ کند و آنها را در کنار هم با طرح عملیاتی مشترک و مورد توافق طرفین به کار گیرد، وجود نداشت. ناهماهنگی میان دو وزارتخانه دفاع و سپاه، در مسیر تدارک رزمندگان، مشکلاتی را پیش میآورد. تشكيل ستاد پشتيباني جنگ با مسئوليت معاون نخستوزير و بهکارگیری برخي وزارتخانهها و كارخانههاي دولتي، نقش جديدي را در جنگ به دولت بخشيد. اگرچه تأثيرات ناشي از تحريمهاي بلندمدت اقتصادي و نيز تعهد دولت به دستور امام مبنی بر عادي نگهداشتن وضعيت زندگي مردم، از نقش تعیینکننده خود در جنگ میکاست. در شهریورماه 1364 فراز مهمی از تاریخ روند تکامل سپاه رقم خورد. در زمانی که نیاز به توسعه توان رزمی قوای ایران بهخوبی احساس میشد و اين امر میتوانست موجب تغيير موازنه قوا در جبههها گردد ، امام خمینی(ره) برای موفقیت در جنگ، با استناد به اصل 150 قانون اساسی كه در آن به ادامه نقش سپاه در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن تصریح شده است، تحول عظیمی در سازماندهی و افزایش قدرت رزمی کشور با کمک ظرفیتهای موجود در سپاه پاسداران ایجاد نمود:
« نظر به آنکه انجام این نقش بدون آمادگی کامل سپاه از جهت تجهیزات و آرایش جنگی و فنون دریایی، زمینی، هوایی امکانپذیر نیست، هرچه سریعتر سپاه پاسداران را مجهز به نیروهای زمینی، هوایی، دریایی قوی نمایید، تا در موارد لازم با همکاری و هماهنگی با ارتش جمهوری اسلامی از مرزهای زمینی، دریایی، هوایی کشور حفاظت نمایند.»
در آن زمان بعضي از مسئولين اجرايي كشور با داشتن نيروي هوايی و نيروي دريايي مستقل از ارتش موافق نبودند. لاکن امام خميني(ره) تأکید نمود که این نیروها باید " قوی" و " سریع" تشکیل شوند. با این حكم، زمزمههاي برخي از مسئولان مملكتي دال بر عدم تمايل سپاه به جنگ مسكوت گذارده شد و قرارگاهها دستخوش تغييراتي شدند. در این زمان حوزه دیپلماسی جنگ دستش از امتیازات سیاسی خالی بود. از این پس حملات شيميايي عراق گسترش يافت و ايران تجهيزات لازم و کافی براي دفاع در مقابل اين سلاحها را در اختيار نداشت. دفاع هوايي ايران در اين ايام دچار ضعف مفرطي بود. امام خميني بهمنظور تأمين دفاع شهرها براي مدت محدودي، عمليات در جبههها را متوقف كردند. ولي پس از ارائه توضيحات آقای هاشمی رفسنجانی، مبني بر اين كه تأمين كامل امنيت شهرها با توجه به موشکهای دوربرد دشمن ممكن نيست، ایشان در20/4/1364با انجام عمليات موافقت كردند. درواقع حمله به شبهجزیره فاو برای فتح نظامی کشور عراق نبود بلکه هدف، رساندن دشمن به نقطه پشیمانی برای پایان دادن به جنگ بود: « هاشمي رفسنجاني: اگر رابطه عراق را با دريا قطع كنيم و آتشبس شود عيبي ندارد چون عراق نمیتواند تحمل كند. كشورهاي جنوب خليج فارس هم وقتي ببينند ما در آنجا هستيم حتماً ملاحظه میکردند.»
در این زمان ارتش بعثی قادر بود جبهههای جنگ را یک ماه مداوم و بدون وقفه بمباران کند و40 گردان توپخانه را در یک نقطه متمرکز و در مقابل عملیات آفندی یگانهای خودی که به استعداد 100 گردان بودند، 300 گردان را از سایر جبههها آزاد کند. در عوض در این دوره، باوجود جنگ و بمباران کشتیها، اوضاع اقتصاد ایران نسبت به عراق مطلوب بود: "ایران باوجود جنگ، از عهده حل مسائل اقتصادی خود بهخوبی برآمده بود و به لحاظ بازرگانی بینالمللی، نسبت به دیگر کشورهای نفتخیز وضع بسیار بهتری داشت." مناسب بودن قیمت و درآمدهای حاصل از فروش نفت، بر ثبات اقتصادی کشور در این دوره تأثیرگذار بود. در سال 1361 فعالیت همه بخشهای اقتصادی یعنی نفت، صنعت و معدن، کشاورزی و خدمات افزایش یافته و به رونق اقتصادی انجامیده بود که این وضع تا سال 1364 ادامه یافت. در نیمه سال 1364، عراق مصمم بود اسکلههای صادرات نفت ایران را غیرقابل استفاده نمايد. حملات هوايي به جزيره خارک تا جایی ادامه يافت كه براي اولين بار به مدت چند روز صادرات نفت ايران قطع گرديد. صادرات ایران در آذرماه از حدود 4/1 میلیون بشكه به 800 هزار بشكه در روز رسید. از 10 آذرماه تا پایان دیماه 1364، یعنی همزمان با بمباران تأسیسات نفتی و نفتكشهای حامل نفت ایران، " قیمت هر بشكه نفت حدود 9 دلار كاهش یافت. هم میزان صادرات نفت و هم قیمت آن؛ یعنی اصلیترین منبع درآمد دولت، در زمستان سال 1364 در حال كاهش بود. لذا پيروزي در اين عمليات، میتوانست از سقوط قيمت نفت نیز جلوگيري کند و فشار و مشكلات تأمین هزینهها را برای دولت در جنگ، کاهش دهد.
در سال 1364 اهداف انجام عملیات در فاو باهدف کلی در تداوم یا پایان دادن به جنگ، به هم گرهخورده بود. بهرغم دیدگاههای متفاوت مقامات عالیتر نظام، جمعبندي فرماندهان سپاه در ريشهيابي علل ناموفقت حملات طی دو سه سال اخیر و راهكارهاي عملي آنان براي خارج شدن از وضعيت بحراني پیشآمده، شامل محورهاي زير بود:
«1- شرط ادامه نبرد و اجراي عمليات گسترده، افزایش توان، رعايت حفاظت و اجراي اصل غافلگيري است.
2- بسیج همگانی و مشاركت کل کشور در جنگ، براي اجراي عملياتهايي ممتد، بزرگ و تعيينكننده.
3- پشتيباني همهجانبه مسئولان كشور از جنگ و تأمين نيازهاي سپاه در تمامي زمينهها.
4- انتخاب مناطق عملياتي متناسب با توان و برنداشتن گامهاي وسيع خارج از حد توان كه نهايتاً منجر به عقبنشيني شود.
5- بالا بردن اعمال قدرت فرماندهي و تدبير در جنگ.
6- انجام ندادن عملياتي كه درصد موفقيت آن كم و يا تضمینشده نيست.
7- تسليم نشدن در برابر سياستها و نگرش سياسي بر جنگ، يعني سياست "جنگيدن تا يك عمليات بزرگ پيروز" براي پايان دادن به جنگ.
8- غلبه بر جوسازیها و فشارهاي مختلف و تابع نبودن عمليات تحت تأثير آنها. »
از اواخر بهار 1364 بر اساس شرایط و ویژگیهای جبههها و توانایی خودی و دشمن نتیجهگیری گردید: حدود 10 نقطه در سراسر جبهه از شمال غرب تا دهانه فاو بررسی شود . طی جلسات متعدد بین فرماندهان ردههای مختلف نتیجهگیری شد: "عملیات در مناطق شمال غرب ارزش نظامی، سیاسی و... ، ندارد. سپس از 1200 کیلومتر 800 کیلومتر آن کنار گذاشته شد، هور ( ادامه عملیات خیبر و بدر) و منطقه شلمچه نقاطی بودند که قابل عملیات بودند. در بررسی فرماندهان منطقه فاو و عبور از اروند هم بود." مشاور نظامی فرمانده كل سپاه علت مخالفت خود را با اجراي عمليات فاو، چنين توضيح ميدهد: رشيد: از اين به بعد نبايد تسليم اين تفكر جنگ، جنگ تا یک پيروزي شويم. با صد گردان كاري از پيش برده نميشود، توان ما حداقل بايد سيصد گردان بشود، … ما (عمليات) بدر را هم موافق نبوديم، در اين عمليات هم اگر بگويند بايد برويم، بايد رفت و ديگر برنگشت، بيايند يك كربلا درست بكنند و تمام بشود." فرمانده نیروی زمینی سپاه نيز دراینباره میگوید:" صفوي: اين عمليات از موضع ضعف پيشنهاد شد، براي اينكه از آن شرايط خارج شويم، اجرايش هم با برآورد ما 258 گردان لازم دارد."
مطالبات سپاه مبنی بر افزايش توان و کسب تمهیدات لازم براي جنگ درازمدت، زمزمه "ديگر نميشود جنگيد" را از سوی مخالفان ادامه جنگ بلندتر کرد. آنان خواستار پايان سريع جنگ با كسب يك عمليات صددرصد پيروز بودند« رضايي اميدواري زيادي به پيروزي داشت، كه درصدي از آن عقلی ولی بيشتر قلبي بود. زیرا موضعگيريهاي حمايتآميز امام خميني(ره) نهتنها در ذهن فرماندهي بلکه مجموعه پاسداران انقلاب اسلامی جايگاه خاصي را یافته بود. او باانگیزههای زیر، به توجيه فرماندهان قرارگاهها و یگانها براي اجراي عمليات فاو همت گمارد:
1- گرفتن زمان از دشمن.
2- نشان دادن شكست استراتژي جنگ، جنگ تا یک پيروزي در عمل.
3- بيرون آوردن مسئولان از سادهانديشي در مسئله صلح
4- كشاندن انرژي مملكت و مسئولان به سمت جنگ و گسترش سازمان رزم سپاه.
5- زمينهسازي جهت استراتژي جنگ درازمدت و سقوط صدام.
6ـ ترس از تقويت موضع صلح با عدم اجراي عمليات گسترده.
7ـ ترس از تشديد جوسازيها عليه سپاه و روی آوردن به سيستم ارتش.
8ـ ضربه زدن به تواناييهاي رژيم بعث بهخصوص در بعد سازمان رزم
9ـ ورود به يك مرحله نوين از لحاظ استراتژي و تاكتيك در جنگ
10- تثبيت جنگ انقلابي و مردمي با اعمال ابتكارات و نوآوريهاي خارج از شيوههاي كلاسيك
11ـ كاهش دادن فشارهاي اقتصادي، سياسي و بعضاً نظامي.
12ـ گرفتن ابتكار عمل از دشمن و مسلط شدن بر جنگ.
ناموفقیت طی سه سال گذشته، برخی از فرماندهان و طرح ریزان عملیاتی سپاه را بسیار محتاط کرده بود. انتقال حدود 70 هزار نفر از رزمندگان اسلام به منطقه مثلث فاو اقدام بسیار خطرناکی بود که با توجه به نداشتن عقبه مطمئن و عدم وجود خطوط مواصلاتی، میتوانست موجب تلفات گسترده و اسارت تعداد زیادی از آنها شده ، پیروزی چشمگیری را برای ارتش بعثی صدام رقم بزند. حتی آنها برای تبیین منظور خود از " نظریة دام " استفاده میکردند: طرحی حسابشده از سوی ارتش بعثی عراق برای به دام انداختن رزمندگان اسلام. بعضی از ایشان چالاکترین فرماندهان لشکرهای خطشکن بودند. آنان از یکطرف انگیزه ادامه جنگ را داشتند و از طرف دیگر در مقابل مشکلات پیش رو احتمال عدمالفتح میدادند. در جلسه 30/07/64 پیشنهاد شد منطقهای برای عملیات یدک انتخاب شود تا در صورت عدم موفقیت در اجرای عملیات فاو، آن را جایگزین نمایند. جزیره امالرصاص منطقهای بود که برای عملیات محدود در نظر گرفته شد. بعدها تصرف جزیره بوارین و دو جزیره کوچک دیگر در امتداد شمال امالرصاص نیز اضافه شد. فرمانده سپاه علاوه بر این ، عملیات در محور چزابه (پاسگاه معلق) را نیز مورد تصویب قرار داد. در روزهای هفدهم و هجدهم آبان ماه، این فرماندهان تصمیم گرفتند ابهامات خود را جمعبندی کرده تا در جلسهای دیگر به بحث بگذارند. آنان جهت متقاعد کردن فرمانده سپاه برای عدم اجرای عملیات گسترده در ذیل سه موضوع دلایلی ارائه کردند:
«1- توان، اعم از نیرو امکانات در حد متعارف و مقایسه با توان دشمن.
2- غافلگیری، آنان احساس میکردند که در عملیاتهای گسترده نمیتوانند دشمن را غافلگیر کنند.
3- مشکلات هماهنگی و پیچیدگیهای هر عملیات گسترده."
آنها پیشبینی میکردند که اجرای عملیات گسترده ناموفق دارای این پیامدهاست:
«1- اضمحلال توان و از دست دادن نیروهای کادر.
2- از بین رفتن روحیه در فرماندهان و نیروها.
3- تأثیر منفی روحی و روانی اجتماعی مردم.
4- بیاعتماد شدن مردم به فرماندهان جنگ و سپاه.
5- آثار مخرب در موقعیت سیاسی ایران در خارج.
6- تقویت روحی دشمن و احتمال دست زدن به آفند.
7- تقویت خط صلح. »
در طول این روزهای پر از ابهام و دودلی ، رضایی بیشتر اوقات را به قدم زدن میگذراند. کلیه پیشنهادها و نظرات بیان شده بود امّا او ، بدون اینکه برخورد آمرانهای بکند، به مشورت و تفکر در اینباره پرداخت. شرایط حاد و سختی جهت تصمیمگیری به وجود آمده بود. او از مجموع سخنان فرماندهان عملیاتی سپاه در جلسه، چنین نتیجهگیری کرد که: «رضایی: با توجه به تجربیاتی که در شش ماه گذشته داریم، تجریه ثابت کرده است انجام ندادن عملیات بزرگ ،تخریبش بیشتر از انجام عملیاتهای بزرگ شکستخورده است. تأثیر سیاسی انجام ندادن عملیات بسیار بدتر انجام عملیاتهای بزرگ شکستخورده است. فرمانده سپاه مجبور شد فرماندهانی را در مراحل اول عملیات والفجر 8 بهکارگیری ننماید که همچون فرماندهان ارتش انجام این عملیات را امکانپذیر نمیدانستند. از این نگاه مهمترین مشکل در طرحریزی عملیات فاو ، امکانات و تجهیزات و پشتیبانی آتش توپخانه صحرایی و پدافند هوایی بود که تجربة عدم تأمین آنها در عملیاتهای قبلي در ذهن فرماندهان مزبور جاافتاده بود. با تکیه بر مشخصات زمین منطقه و پیشبینی به کارگیری مؤثر آتش توپخانه و دیگر امکانات در منطقه عملیاتی، ابراز امیدواری شد که میتوان نوع جدیدی از جنگ را به دشمن تحمیل کرد: "محسن رضایی: علت موفقیتی که ما در سال دوم جنگ داشتیم این بود که آمدیم یک جنگ جدیدی را علیه دشمن پیاده کردیم." لحن فرمانده سپاه و اشکی که آشکارا در چشمش حلقه زد، نشان داد که وی فشار روحی شدیدی را تحمل میکند. او در حالت بغضآلود ادامه داد: «هیچکس جرئت نکرده بهاندازه من با مسئولان برخورد کند و هزینه آن را بپردازد. آنچه امام میفرماید استمرار جنگ و ادامه جنگ تا کسب موفقیت است. اگر امام بفهمد که سپاه میگوید تا امکانات نیاید نمیجنگد، بدترین خاطره تلخ امام خواهد بود. آنچه موردنظر امام است، این است که بایستی این جنگ باقدرت ادامه یابد و نتیجه این جنگ سقوط صدام باشد. اینطور هم نیست که تا بغداد سنگر به سنگر باید جنگید، اگر یکجا، ده لشکر عراق را بگیریم میبینید که چطور میریزد.»
سرانجام، پس از بررسیهای زياد و استفاده از تجربيات گذشته و بكار گرفتن تدابير مهم نظامي تصميمگيري انجام شد. براي دست زدن به چنين حملهاي رعايت حداكثر دقت و ظرافت از ضروريات يك تك گسترده و حسابشده نظامي بود. اما در کنار همه بحثها و چالشها، مهمترین انگيزه و دلگرمي كه فرماندهان مجرّب سپاه را براي انجام چنين عملياتي مصمم ساخت، انجام تکلیف الهی و ايمان و شجاعت رزمندگان اسلام بود. علیرغم همه آموختهها در عملیاتهای گذشته آبي - خاكي و تسلط و آشنايي کسب شده به حركت پياده و عمليات در آب ، مسئله عبور از رودخانه پرتلاطم و عريض اروندرود، نياز به تأمل و این مجادلات داشت. بحث و گفتگوي زيادي به عمل آمد تا هر يك از مسئولين نظامي عملکننده به فراخور ميزان استعداد - توان و روحيات خاص خود يكي پس از ديگري مأموريتهاي محوله را بپذیرند. در این بين فرماندهان نظامیای بودند که قبل از اينكه خود به باوري جدّي براي شركت همهجانبه در عمليات برسند، در حيطه مسئوليت خويش با اميدواري و توكل بر خدا، بر نيروهاي تحت امر ، قوت قلب ميدادند. فرمانده تيپ 44 قمر بنیهاشم(ع) بهمحض حضور در جناح راست منطقه عملياتي و در كنار اروند، ضمن اينكه زير لب نام معصومين را بر زبان جاري ميساخت، اظهار ميکرد: «خدا به دادمان برسد چگونه از اين اروند رد شويم." از نقطهنظر آنها رزمندگان ایرانی وقتی از اروند عبور میکردند باوجود جزیره «آبادان» ازنظر عقبه در محاصره عوامل طبیعی قرار میگرفتند. از دید آنها با توجه به اینکه در جبهه ایران بهاندازه کافی قایق، هلی کوپتر و آتش توپخانه و... فراهم نبود با انجام آن این فاجعه بزرگ رخ میداد که به فرض تصرف منطقه، دشمن تمام عقبهها ، پلها و امکانات را با هواپیما تهدید کرده، طبق نقلقولی که از صدام حسین شنیده شد، آنگاه: « ایرانیها در کیسهای گیر افتاده که سر این کیسه، در اختیار ماست. تجلی این حق انتخابها برای ورود یا عدم ورود به صحنه عملیات، عدم مشارکت، طفره رفتن و بیعملی برخی یگانها و دیگر فرماندهان نظامی سپاه در سایر مقاطع جنگ هشتساله بهندرت قابل مشاهده است. با کمال ناباوری و تعجب، حسین خرازی بهعلاوه فرماندهان دیگر که معمولاً سرنوشت پیروزی یا شکست هر عملیاتی در گرو مشارکت آنهاست "نه" گفتند و تا واپسین لحظات شروع عملیات ، ترجیح دادند برای ضربتی جانانه تر به ارتش عراق در جبهههای دیگر جدیت ورزند. سرانجام این فرمانده سپاه بود که به این نتیجه رسید: « تنها جایی که میتوانیم عملیات کنیم اینجاست» و توجه خود را به این منطقه معطوف کرد.
آنچه در انتخاب منطقه عملیاتی فاو، مدنظر فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار داشت عبارت بود از:
1- انجام عملیات در منطقه فاو با استفاده از تواناییها و نقاط قوت یگانهای خودی و نقاط ضعف ارتش بعثی صورت میگیرد عملیاتی که با توجه به تجهیزات و تسلیحات موجود در داخل کشور و امکانات ساخت در کارخانههای صنعتی کشور ، قابل انجام و مبتنی بر توان رزمی یگانهای موجود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است و میتوان از پیروزی در نبرد اطمینان حاصل کرد.
2- میتوان از عوارض طبیعی زمین فاو، در افزایش توان رزمی نیروهای خودی بهره کافی برد زیرا برای پاتک یگانهای دشمن نامناسب و برای مانور یگانهای خودی مناسب است.
محدود و كم عمق بودن زمین منطقه ، شرایطی را پدید میآورد که دسترسی به اهداف نظامی آن در شب اول عملیات، امکانپذیر مینمود. مهمترین هدف این عملیات -شهر فاو- از خط تماس، حدود 1000 متر فاصله داشت. برای تصرف عمیقترین اهداف، نیاز به طی بیش از 5 تا حداکثر 10کیلومتر نبود و اين امكان را میداد كه روي دشمن حتي آتش خمپاره اجرا شود ، همچنين فرماندهي به سهولت در منطقه حضور داشته و هدايت نزدیکتری را در رابطه با عمليات عهدهدار گردد. علاوه بر آن تسريع در تدارك نمودن نيروها و نيز سهولت در تخليه شهدا و مجروحين، انتقال نيروهاي دنبال پشتيبان،كاهش مسافت، پیادهروی نيروي خطشکن از نقطه رهايي تا شكستن خط و... نقش تعیینکنندهای را در عمليات فاو دارا بود.
فصل زمستان، امکان استفاده مؤثر برای مانور زرهی را از قوای دشمن سلب میکرد، پس از تصرف آن، دو جناح امن به وجود میآمد. از يك طرف ساحل اروندرود و از سوي ديگر خور عبدالله و درياي خليج فارس كه در چنين شرايطي، امكان عمليات ارتش عراق از این جناحها را فقط به يك جبهه از سمت بصره و جادة ام القصرمحدود ميکرد تا نیروهای خودی در مقابل دشمن فقط از یک سو، حالت پدافندی به خود بگیرند.
3 - دشمن نخواهد توانست سازماندهی یگانها و تدارک رسانی رزمندگان اسلام را مختل نماید و از همه آتشهای خود بهطور مؤثر علیه یگانهای خودی، استفاده کند.
4- دشمن برای بازپسگیری زمین از دست رفته تلفات زیادی پذیرا باشد.
5- اتکای اصلی بر روی رزمندگان پیاده و استفاده از غافلگیری و بهرهگیری از تاریکی شب برای شکستن خط باشد. " علی شمخانی: ما مجبوریم عملیاتی کنیم که مبتنی بر توانمان باشد و اجرای آن در حداقل زمان و توان دشمن نیز در آنجا محدودتر باشد. عملیاتهای بعد را، سهلالوصولتر نماید. از آمادگی نسبی که در عملیاتهای خبیر و بدر پیدا کردیم، بهعنوان یک نقطه خیزش بیشترین استفاده را ببریم. بتوانیم مسئله آتش دشمن را که در عملیات بدر مسئله اساسی بود، حل کنیم .... وقتی بررسی میکنیم، میبینیم که یکی از بهترین نقاط برای رسیدن به آن اهداف، منطقه عمومی فاو است."
فرمانده سپاه درباره محاسن زمین منطقه عملیاتی فاو معتقد بود: " سه طرفش خالی از پاتک دشمن است، تنها در یک منطقه مقابل دشمن قرار خواهیم داشت که نیمی از آن را دریاچه نمک پوشانده و کلاً ما در 7 کیلومتر با دشمن نبرد سنگین داریم. نزدیک به نیمی از زمین برای دشمن قابل استفاده نیست. پشتیبانی خوبی با ادوات و توپخانه میتوانیم بکنیم . همواره دشمن سعی میکند زمین و نیرو را برای خود نگهدارد، و نیروی خود را دیوانهوار صرف کند و اگر بتوانیم از آتش مناسبی استفاده کنیم میتوانیم دشمن را بهخوبی منهدم کنیم."
فرمانده عالی جنگ در بیان ارزش سیاسی آن میگوید: " هاشمی رفسنجانی: اگر ما همینجا را موفق شویم، خیلی بزرگ است و ارزش دارد. اگر اینجا دست ما باشد، دنیا روی آن حساب میکند."
مهمترین دلنگرانی تصمیمگیرندگان که سبب شد مدّت یک سال فعالیت جدی و دقيق در فاو صورت گیرد و جنبههای گوناگون عملیات اعم از، آتش، غافلگیري، فريب، آموزش غواص و عبور از رودخانه و ..... مورد موشكافي جدي واقع شود به شرح زیر است:
تغییرات جوی بهویژه در جذر و مد رودخانه...
مشکل پشتیبانی عملیات که به تجهیزات نویی نياز داشت....
حضور اطلاعاتی دشمن در منطقه...
وجود تجهیزات پیشرفته نظامی دشمن...
حملات شیمیایی دشمن...
موانع طبیعی و نظامی در سمت ساحل عراق ...
کنترل دیدهبانی جبهه خودی...
تهیه هفتگی عکس هوایی توسط عراق...
بهکارگیری دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی
فرمانده عالی جنگ خود درباره این انتخاب میگوید: « هاشمی رفسنجانی: در سال 1364 روزی جلسهای داشتیم در منزل آیتالله موسوی اردبیلی، من در آن جلسه درباره دیدار خود با امام توضیح دادم که در ملاقات با امام گفتم: معتقدم یک عملیات موفق انجام دهیم و سپس جنگ را از لحاظ سیاسی و نظامی به نفع خود پایان دهیم اما ایشان جواب صریحی نداد بلکه لبخندی زد که من نفهمیدم به معنی موافقت است یا مخالفت. در میان فرماندهان برخی با نظر من موافق بودند برخی مخالف. پس از عملیات بدر روشن شد که امریکا ازنظر اطلاعاتی به عراق کمک میکند. ارتش فقط با عملیات کلاسیک و منظم موافق بود اما سپاهیها روحیه دیگری داشتند. تمرکز فرماندهان سپاهی روی عنصر غافلگیری بود. لذا عملیات والفجر8 طراحی شد.»
در اواسط خردادماه، برخی از فرماندهان لشکرها نسبت به فلش اصلی حمله توجیه کلی شدند. شش ماه قبل از اجرای عملیات فاو، قرارگاههای عملیاتی و حدود سه ماه قبل تمام یگانهای خطشکن شناسایی از منطقه عملیات را شروع کردند. بهاستثنای لشکر 25 که « در اواسط مرداد 5 کیلومتر از خط پدافندی را در جنوب پیچ خسروآباد تحویل گرفت.»
در تاریخ 19/8/64 به دنبال حرکت "راهیان کربلا" حدود 2000 نفر از مازندران اعزام و در اختیار این لشکر قرار گرفت. ستاد لشکر با این نیروی جدید گردانهای سازمانی مربوط به این استان را تکمیل و مازاد آن را به واحدها منتقل کرد. در تاریخ 25/9/64 حدود 1300 نفر از یاسوج نیز به لشکر اعزام شدند. با این نیروها گردانهای سازمانی یاسوج تکمیل شد و تعداد زیادی از آنها در اختیار واحدها قرار گرفتند. این لشکر از جهت نیروی پیاده و کادر و همینطور نیروی انسانی واحدها کاملاً تکمیل شد، با این وجود سیل هجوم نیروهای مردمی همچنان ادامه داشت.
در تاریخ 2/10/64 طی اعزام "راهیان کربلا - 2" حدود 6 گردان کامل به همراه کادرهایی که توسط طرح اسامه انتخاب شده بودند به لشکر پیوستند. بهاینترتیب به هر گردان سازمانی یک گردان احتیاط نیز (با همان نام) اضافه شد و با انتقال کادر از گردان اصلی، گردان احتیاط نیز تقویت گردید. مجدداً در تاریخ 10/10/ 64 طی اقدام مشابهی از یاسوج 3 گردان نیرو تحت عنوان "راهیان کربلا – 2"با کادر ضعیف و ناقص به لشکر رسید. تا اواسط دیماه 64 ضمن آنکه لشکر دارای 18 گردان پیاده بود، واحدها نیز از حیث نیرو تکمیل شدند و یک تیپ زرهی (شامل 3 گردان منها) نیز آمادگی کامل یافت. اعلام آمادگی این تعداد داوطلب قابل انتظار نبود، چند گردان احتیاط نیز شکل یافتند و تعدادی برای خطوط پدافندی چنگوله و هور در نظر گرفته شدند. درسایر یگانها نیز، تمامي امكانات سپاه و دهها هزار نفر از بسيجيان داوطلب عازم جبهههاي جنگ شدند. با به حرکت درآمدن کاروان "راهيان كربلا" گویا در خطوط مختلف جبههها و درکل پیکره سازمان رزم خون تازهای به جریان افتاد. بههمراه این کاروان، سیل کمکهای متعدد مردمی عازم مناطق عملیاتی شدند.
1364/11/20
1365/02/09
جبهه جنوبی - فاو
یا فاطمه الزاهرا (س)
شلمچه تا فاو
ـ تصرف شهر بندری و مهّم فاو و آزادسازی 600 کیلومترمربع
ـ انهدام وسیع نیرو و تجهیزات دشمن
ـ تسلط بر اروندرود
ـ تأمین شمال خلیج فارس و ایجاد امکان تردد کشتیها به بندر امام خمینی
ـ تصرف دو پایگاه موشکی ساحل به دریا
ـ انسداد راه عراق به خلیجفارس
ـ هم مرز شدن با کویت